پائیز ۵۷

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۸


به‌یاران ناشناخته


اینک

با تمامِ رفتارِ بارانیت

به خانه اندرآی

و بر پنجره و پندار

ببار!


دوردست‌ها

بوی خواب می‌دهند

و چون به‌خویش می‌نگرم

آب مرا می‌برد...


و چون از قرون سیل و باران

باز آمدم

و از مهتابی بی‌مهتاب

تا طلوع سپیده دمان

سقوط را

سرودم

حنجرهٔ تو

بی‌آواز ماند

و برگ

که از آفاق بی‌حدود

می‌رسید

با بام‌ها و دودها

میثاقی به‌راز داشت


و چون از خیابان به‌شهر

نگریستم

گریستم

زیرا جنازه‌ها

بوی شهادت می‌دادند

و در رگبار پائیزی غروب

بهار خونی شقایق‌ها

نمی‌جوشید

***

تنها تو می‌توانی

با هنجار شبانهٔ برگ‌ها

برای ماندگان شهرهای مرگ

زمزمه‌یی باشی،

با تمامِ رفتارِ بارانیت

بر بام‌ها و خاطره‌ها

ببار


سیروس شمیسا