دگرگونی‌های جامعهٔ فلسطین

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۲


یهودین گیل‌واریه فینکلستین


جامعهٔ غیر بومی صهیونیست بر خرابه‌های جامعه فلسطین که صهیونیسم استعمارگر آن را از میان برده، بنا شده است. آن عده از فلسطینی‌ها که پس از سال ۱۹۴۸ در خاک اسرائیل و تحت حکومت صهیونیست باقی ماندند، از آن تاریخ تا امروز دستخوش تغییرات اجتماعی عمیقی شده است. مثلاً وقتی زمین‌های فلسطینی‌ها را گرفتند، دهقانان فلسطینی اجباراً دست از کشاورزی کشیدند و به‌کار روزمزدی روی آوردند. در این مقاله ما اهمیت این دگرگونی‌ها و اثرات آن‌ها را بر ساخت جامعهٔ روستائی فلسطین داخل اسرائیل و بالاخص در موقعیت زنان بررسی می‌کنیم.


حموله[۱]

نهادهای جامعه روستائی فلسطین از شرایط اقتصادی خاص مایه گرفته است رشد نهادهای اصلی روستائی یعنی حموله بر مبنای مالکیت زمین، اقتصاد زمین‌داری و ضعف تماس با مراکز شهری رشد یافته و فرهنگ، سنت و مذهب عرب آن را تقویت کرده است. حتی در قرن نوزدهم که نیروهای امپریالیست در منطقه حضور داشتند، فقط جامعه کوچک شهرنشین فلسطین با تمدن غربی و ارزش‌های آن تماس داشت و روستا تا قبل از تشدید فعالیت‌های استعمارگران اسرائیل از نفوذ [تمدن] اروپائی برکنار ماند.

نهضت صهیونیستی بعد از شکست اعراب در جنگ ۱۹۴۹ - ۱۹۴۸ فلسطینی‌هائی که در اسرائیل مانده بودند زیر نفوذ سیاسی خود قرار داد.

اما سیاست صهیونیسم در مورد فلسطینی‌های اسرائیل مخلوطی از دو تمایل متناقض است. صهیونیست‌ها از یک طرف برای آن که فلسطینی‌ها را آسان‌تر به‌زیر سلطه خود درآورند، به‌حفظ ساخت سنتی حموله توجه کردند و از طرف دیگر با سلب مالکیت ارضی از فلسطینی‌ها پایه اقتصادی این ساخت سنتی را که می‌خواهند نگه دارند، از بین برده‌اند. حموله بدون زمین بنیان اقتصادیش را از دست داده است. اعضای آن به‌عنوان کارگر روزمزد در نظام اقتصادی اسرائیل پراکنده شده‌اند و بندهائی که آنان را به‌هم وصل می‌کرد بریده شده است. اما به‌رغم این‌ها حموله از هم نپاشیده است.

در ممالکی مانند انگلستان که انقلاب صنعتی را پشت سر گذاشته است سلب مالکیت ارضی از دهقانان سبب از بین رفتن جامعهٔ روستائی قبلی شد. دهقانان در جستجوی منابع تازه معیشت به‌شهرها مهاجرت کردند و به‌طبقه کارگر صنعتی تبدیل شدند و متناسب با طبقه نوین خود چارچوب‌های اجتماعی جدیدی خلق کردند. اما در انگلستان هم آن‌هائی که زمین‌ها را تصرف کرده بودند و هم صاحبان اصلی این زمین‌ها انگلیسی بودند. ریشه این فرایند در ذات انکشاف اقتصادی انگلستان بود.

به‌عکس در فلسطین فرایندی که طی آن زمین دهقانان تصرف شد ناشی از برخورد میان حرکت استعماری مهاجران و ساکنان محل بود. در نتیجه این فرایند نمی‌توانست معلول رشد اقتصادی این کشور باشد. گرچه در این جا هم مانند انگلستان، دهقانانی که زمین‌هایشان تصرف شده بود به‌طبقهٔ کارگر تبدیل شدند. اما چارچوب سنتی جامعه روستائی فلسطینی به‌هم نریخت. چون این کارگران جدید به‌شهرها مهاجرت نکردند. اِعمال محدودیت‌های قانونی (یعنی حکومت نظامی که برای اعراب داخل اسرائیل وضع شده بود که از طریق یک نظام گذرنامه‌ئی عمل می‌کرد و فقط ده سال پیش لغو شد.)[۲] و تبعیضات نژادیِ قدرتمندان و مردم کوچه و بازار این کارگران را از رفتن به‌شهرهای یهودی‌نشین نزدیک محل کارشان باز می‌داشت. دهکده‌ها به‌خوابگاه‌های طبقهٔ کارگر تبدیل شد. اما ساخت پیشین حموله همچنان در این دهکده‌ها حفظ شده است.

چرا؟ شکست ۱۹۴۸ فلسطینیان داخل اسرائیل را از هم متلاشی کرد. قسمت عمدهٔ جمعیت شهرنشین و ساکنان بیش از ۳۵۰ دهکده را از حیطهٔ حکومت صهیونیستی بیرون راندند، و فقط سازمان اجتماعی حموله باقی ماند که آن هم بدل شد به‌هستهٔ مرکزی احیاء و حفظ هویت فلسطینی‌های داخل اسرائیل. کوشش صهیونیست‌ها در ندیده گرفتن و امحای هویت ملی فلسطینی‌ها منجر به‌این شد که آنان به‌تقویت ساخت‌های سنتی خود رو کنند و این واکنش است که همه اقلیت‌های ستمدیده در چنین شرایطی از خود بروز می‌دهند.

اما ساخت‌های اجتماعی سنتی نمی‌توانست چارچوب مقاومت و مقابله با فشار باشد و به‌همین علت این ساخت‌ها اسباب دست صاحبان قدرت شد. کافی بود که مقامات اسرائیلی به‌منظور سلطه بر حداکثر اعضای حموله، شیخ قبیله را مهار کنند. هر حزبی که می‌توانست شیخ قبیله را بخرد اکثر اعضای حمولهٔ او را به‌دست می‌آورد. به‌این طریق ساخت حموله به‌جای آنکه پایگاه مقاومت در برابر سیاست صهیونیستی باشد به‌چارچوب سازمان یافته‌ئی مبدل شد که صهیونیست‌ها از طریق آن تفوق خود را بر جامعهٔ فلسطینی اعمال کردند. حتی آنجا هم که شیخ قبیله خود را به‌آنان نمی‌فروخت باز حموله پایگاه مقابله گسترده‌ئی به‌شمار نمی‌آمد. چون تقویت وحدت هر حموله فقط به‌اعضای همان حموله بستگی دارد نه به‌تمام تودهٔ مردم. (یعنی به‌تمام حموله‌ها ارتباط ندارد).

حفظ حیثیت و نفوذ حموله موجب حفظ ارزش‌ها و رسومی است که وجه مشخصهٔ جامعه سنتی عرب به‌شمار می‌آید. و حفظ حموله بیش از همه به‌زن فلسطینی آسیب رسانده است. بدین گونه بر زن فلسطینی دو ستم می‌رود، یکی آن که او از مردم فلسطین است و از تبعیض رنج می‌برد و دیگر آن که زن است و در نتیجه محروم و فرودست.


موقعیت زن در جامعهٔ فلسطینی

آزادی زن فلسطینی در چارچوب مفهوم «شرف خانوادگی» بیش‌ازپیش محدود می‌شود. علی‌الخصوص با جدا نگه داشتن پسر و دختر از یک دیگر بیش از همه به‌آزادی زن فلسطینی آسیب می‌رسد. این جدائی مبتنی است بر ارزش‌های مذهبی و سنتی و قواعد عشیره‌ئی. زن مجرد حق ندارد که نه در خانه و نه در بیرون در فعالیت‌های اجتماعی - فرهنگی مردان شرکت کند. یعنی زن فلسطینی نه فقط حق ندارد به‌سینما یا کافه برود بلکه گاهی در خانه خود هم نمی‌تواند هم‌نشین مهمان‌های مرد باشد. آزادی زن متاهل هم محدود است. او فقط همراه با شوهر خود می‌تواند در فعالیت‌های فرهنگی - اجتماعی مشارکت کند.

در جامعهٔ فلسطینی بنا به‌عرف اجتماع، زن (و همین طور مرد) نمی‌تواند به‌انتخاب خود ازدواج کند. ازدواج در آن جا وسیله مهمی است برای حفظ موقعیت‌های اجتماعی و به‌طور کلی یک معامله اقتصادی است. دختر یا پسر خانواده ثروتمند حتماً باید با خانواده ثروتمند دیگری وصلت کند. برای حفظ این قاعده برای دختر قیمتی معین می‌کنند و به‌این ترتیب مردی که قادر به‌پرداختن این مبلغ گزاف نباشد نمی‌تواند با آن دختر ازدواج کند.

اتفاقاً میان یهودیان اسرائیل هم پدیده‌ئی مانند این دیده می‌شود. جامعهٔ یهودی اسرائیل جامعه «باز» تری است و در آن دختر و پسر حق دارند که همسر خود‌ را انتخاب کنند. اما غالباً قبل از ازدواج خانواده‌های دوطرف یک‌دیگر را می‌بینند و در این ملاقات معامله اقتصادی به‌انجام می‌رسد یعنی معلوم می‌شود که هر یک از دوطرف چه مبلغی باید بپردازد تا موقعیت اقتصادی خانواده حفظ شود. گاهی عروسی پیش از رسیدن به‌این مرحله به‌هم می‌خورد. یعنی مخالفت والدین به‌عشق و حق انتخاب غلبه می‌کند.

اما در جامعه فلسطینی شرایط به‌مرابت بدتر است. در خانواده فلسطینی نفوذ و قدرت پدر بیش‌تر است و فقط عده کمی از جوانان جرأت می‌کنند به‌خانواده پشت کرده و به‌میل خود ازدواج کنند. جدائی تحمیلی دختر و پسر مانع به‌وجود آمدن روابط عاشقانه است. این جدائی قدرت رئیس خانواده را بیش‌تر می‌کند. چون وقتی که پیوندهای عاشقانه نباشد مقاومت دختر و پسر در برابر پدر کم‌تر می‌شود و او عقیده خود را آسان‌تر به‌آن‌ها تحمیل می‌کند. اما این وضع مانند دیگر موارد اجتماعی به‌تدریج اصلاح می‌شود. هرچند این درگرگونی در حال حاضر بطئی است اما به‌تدریج تسریع می‌شود. شکی نیست که تغییر این شرایط به‌خود دختران و پسران بستگی دارد.‌ آن‌ها مایلند از سلطه این سنت حموله آزاد شوند تا برخوردی آزادتر میان خود، چه قبل از ازدواج و چه بعد از ‌آن، ایجاد کنند و حق داشته باشند که همسر خود را انتخاب کنند. اولین قدم مهم در این راه مبارزه برای از بین بردن نهاد [تعیین] قیمت برای عروس است. طی تاریخ زنان حق‌ نداشتند در فرایند اجتماعی تولید مشارکت کنند. چون این کار برخلاف مفهوم «شرف خانوادگی» بود. و صهیونیست‌ها با سلب مالکیت ارضی از فلسطینی‌ها،‌ شرایط را برای زن فلسطینی دشوارتر کردند. در گذشته زنان در تولید خانوادگی یعنی در کشاورزی مشارکت می‌کردند. اما آنگاه که صهیونیست‌ها زمین‌ها را تصرف کردند مردها برای کار به‌شهر رفتند و قواعد عشیره‌ئی زنان را خانه‌نشین کرد.

واقعیت‌های خشن اقتصادی سالهای اخیر یعنی‌ - افزایش سریع قیمت‌ها و افزایش ناچیز دستمزدها - فلسطینیان را مجبور کرد که برای جبرای کمبود درآمد خانواده به‌زن اجازه دهند که از خانه بیرون برود و به‌عنوان کارگر روزمزد کار کند. اقتصاد اسرائیل به‌نیروی انسانی ارزان قیمت به‌خصوص در صنایع غذائی و نساجی احتیاج مبرم داشت و زنان فلسطینی این نیاز بازار کار را برآورده کردند. از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۲ قریب ۷۰۰۰ زن فلسطینی در صنایع اسرائیل به‌کار مشغول شدند. هزاران زن در مزارع یهودیان استخدام شدند. به‌این ترتیب واقعیت «شرف خانوادگی» برملا شد و به‌وضوح معلوم شد که نقش آن حفظ مناسبات قدرتمندان است، یعنی آن مناسباتی که مبتنی بر یک موقعیت اقتصادی - اجتماعی متعلق به‌گذشته است اما وقتی با شرایط اقتصادی - اجتماعی «شرف خانوادگی» دیگر نمی‌توانست زنان را در خانه نگه‌ دارد.

زنان کارگر در نظام سرمایه‌داری سپاه ذخیره کار ارزان به‌شمار می‌آیند و بنا به‌نیازهای اقتصادی جامعه به‌کار گرفته می‌شوند. زن کارگر تنها نان‌آور خانواده نیست و صاحبان صنایع به‌همین بهانه به‌زنان دستمزد کمی می‌پردازند. یعنی در قبال یک کار معین به‌زن دستمزدی کمتر از مرد می‌دهند. اما در اسرائیل علاوه بر اختلاف دستمزد میان زن و مرد به‌دلیل تبعیضات نژادی میان دستمزد یهودیان و اعراب هم اختلاف وجود دارد. به‌این ترتیب زن فلسطینی در نظام اقتصادی اسرائیل بیش از همه استثمار می‌شود.

زنان کارگر فلسطینی بنابه‌ مقتضیات خانواده پدرسالاری از مردان کارگر فلسطینی موقعیتی پائین‌تر دارند. و با این که در کار از زنان بهره‌کشی را می‌کنند اما برای آنان مبارزه، این استثمار بسیار مشکل است.

وقتی در جامعه سنتی روستائی زنان حق نداشته باشند که از خانه بیرون روند و کار کردن آنان غیرعادی و نامطلوب شمرده شود پس باید دید واکنش جامعه در مقابل تشکیلات پیدا کردن و مبارزه مستقل آنان چه خواهد بود! «شرف خانوادگی» مانع شکل‌گیری سیاسی زنان است و حتی آنان به‌همین خاطر حق ندارند در فعالیت‌های سیاسی با مردان همگام شوند. به‌طور کلی اگر زنان حق ندارند که با استثمار ملی که همهٔ فلسطینیان از آن در رنجند، مبارزه کنند. پس برای تشکیلات پیدا کردن در راه به‌دست آوردن آزادی زنان به‌مراتب محدود‌ترند.

می‌بینیم که منبع اصلی ضعف زن فلسطینی حموله است که حافظ «شرف خانوادگی» به‌شمار می‌آید.


واقعیت متغیر در مقابل محافظه کاری سرسختانه

واقعیات اقتصادی بالاجبار در جامعه محافظه کار روستائی تغییراتی به‌وجود می‌آورد. زنان فلسطینی هنوز هم نمی‌توانند در صنعت همراه با مردان کار‌ کنند. در واقع بیش‌تر زنان فلسطینی جدا از مردان کار می‌کنند. اما این زنان به‌تدریج حق کارکردن به‌دست می‌آوردند و در مورد [نحوهٔ مصرف] درآمد خود اختیارات بیشتری پیدا‌ می‌کنند. امروزه زنان علی‌الخصوص زنان مجرد همهٔ درآمدشان را به‌رئیس خانواده تحویل نمی‌دهند و بخشی از آن‌ را برای خود نگه‌ می‌دارند. در امر تولید مشارکت می‌کنند و استقلال اقتصادی آنان (اگرچه این امر نسبی است) رو به‌رشد است. مجموعهٔ این عوامل شرایط مناسبی برای موفقیت زنان در مبارزه با قیود محافظه کارانه حموله به‌وجود آورده است.

عوامل دیگری هم هست که قدرت محافظه کارانه حموله را تضعیف می‌کند. تأثیر ارزش‌های اجتماعی غربی یکی از این عوامل است.

در جامعهٔ فلسطینی ارزش‌های بورژوازی غرب که استعمارگران صهیونیست آن را به‌فلسطین آوردند فاسد شمرده می‌شود. اما درواقع این ارز‌ش‌ها از نظر تاریخی نسبت به‌ارزش‌های مذهبی - فئودالی قدیم تکامل‌ یافته‌تر است. عده زیادی از فلسطینی‌ها این ارزش‌ها را با استثمار صهیونیسم یکی ‌می‌دانند. و هم چنین فلسطینی‌های متعصب از این راه به‌مردم تلقین می‌کنند که دموکراسی و سوسیالیسم هم ارزش‌های صهیونیستی است و باید با آن‌ها مبازه کرد. در نتیجه وابستگی به‌ارزش‌های اجتماعیِ سنتی مانع رشد جامعه فلسطینی است و سبب آن می‌شود که مبارزه با صهیونیسم چنان که باید، پیش‌ نرود.

اعتقاد به‌این که زن موجود فرودست‌تری است و لیاقت آن را ندارد که در مبارزه اجتماعی مشارکت کند، به‌نهضت مقاومت فلسطین در مقابل صهیونیست،‌ آسیب رسانده است. چون به‌این ترتیب نیمی از جمعیت [یعنی زنان] نمی‌توانند نیرو و کوشش خود را در راه مبارزه به‌کار‌ گیرند. (پدیده‌ئی نظیر این، در کشور‌های عربی دیگر‌ هم وجود داشت. اما زنان در آن کشورهائی که مبارزه برای رهائی ملی و اجتماعی در آن‌جا به‌ناگزیر با نیروهای ارتجاعی و محافظه کار برخورد کرد، در مبارزه نقش مؤثری داشتند. چنین وضعی در مرحله خاصی از مبارزات الجزایر و یمن جنوبی پیش‌ آمده است. و نیز زنان در سرزمین‌های اشغالی ساحل غربی و نوار غزه در مبارزه با اشغال منطقه نقش مهم و موثری دارند.)

با گذشت زمان روشن می‌شود که فلسطینی‌ها دیگر ارزش‌های دموکراتیک و سوسیالیستی را با صهیونیسم در یک ردیق قرار نمی‌دهند. (این موضوع هم اصول سیاسی و هم ارزش‌های اجتماعی - فرهنگی را در بر می‌گیرد) و به‌همین علت به‌کارگیری این ارزش‌ها با مقاومت کم‌تری روبه‌رو می‌شود.

به‌عنوان مثال از جمله قوانینی که حکومت انگلستان در فلسطین به‌وجود آورد و بعدها هم صهیونیست‌ها این قانون را به‌کار بردند، قانون منع تعدد زوجات است که در اسلام آزاد شناخته می‌شود. اما امروزه برای فلسطینیان منع تعدد زوجات، یک ارزش صهیونیستی به‌شمار نمی‌آید که با آن مبارزه کنند. (ادعا نمی‌کنیم که این قانون همهٔ مسائل مربوط به‌نهاد ازدواج را حل کرده است. شکی نیست که هنوز مسائل زیادی وجود دارد که مبتنی بر عرف و محتوای این نهاد است. اما موقعیت زن فلسطینی از طریق قانون منع تعدد زوجات بهتر شده است) به‌همین علت هیچ فلسطینی به‌طور جدی خواستار گنجاندن قانون تعدد زوجات در برنامه رهائی بخش ملی فلسطین نیست.

طرز فکر فلسطینیان در زمینه میزان کثرت موالید هم درحال تغییر است. از کثرت موالید گاه آگاهانه و گاه ناآگاهانه به‌عنوان سلاحی علیه صهیونیسم استفاده شده است. بیش‌تر بچه داشتن، در شرایطی که صهیونیست‌ها می‌خواستند جمعیت عرب زیاد نشود، یک وظیفه ملی شمرده شد. در میان فلسطینیان اسرائیل افزایش نسبی استانداردهای زندگی که غالباً بر کثرت موالید اثر معکوش دارد، چنین تأثیری نداشت. میزان موالید فلسطینی‌ها که معادل ۴٫۶ درصد در سال است [یعنی تعداد کودکان فلسطینی که هر سال متولد می‌شوند معادل ۴٫۶ درصد جمعیت فلسطین است] از بالاترین ارقام میزان موالید در سطح جهانی است. اگر چه به‌نظر می‌رسد که بیش‌تر بچه داشتن راهی است برای مبارزه و واکنشی است علیه استثمار صهیونیست، اما زنان هم از این طریق استثمار می‌شوند. آنان به‌خصوص در دهکده‌ها که فاقد برق، مرکز خدمات بهداشتی و مرکز نگهداری اطفال است مشکلات زیادی دارند.

در خانواده‌هائی که بچه‌های زیادی دارند تامین رفاه مادی و معنوی اطفال بسیار مشکل است. پای‌ بند بودن زن به‌خانه نه فقط برخود او بلکه بر بچه‌ها نیز تأثیر نامطلوبی می‌گذارد. اما زنان به‌تدریج به‌وسایل جلوگیری از بارداری روی آورده‌اند و عده زیادی از آنان دریافته‌اند که اختیار بدنشان در دست خود آنهاست. حموله، مذهب سنت در برابر این تغییر شرایط هم قد علم کرده‌اند. روستائی بنا به‌خاصیت محافظه‌کاری، هر نوع کوششی برای دگرگون کردن شرایط را توطئه‌ئی می‌پندارد که صهیونیست‌ها چیده‌اند.

از همه آن‌چه که گفته شد می‌توان دریافت که برای زنان فلسطینی مبارزه در راه به‌دست آوردن آزادی تا چه حد دشوار است. به‌نظر می‌رسد که همه چیز و همه کس با هم دست به‌یکی کرده‌اند تا مانع آزادی زنان فلسطینی شوند و شکل‌گیری آنان را برای مبارزه مشکل‌تر کنند.

شکی نیست که موانع بسیاری در راه رهائی زنان فلسطینی وجود دارد. یکی از بزرگ‌ترین موانع گذشته از مذهب، سنت و حموله، جنبه ذهنی مسئله است: یعنی بزرگ‌ترین مشکل آن است که زنان فلسطینی به‌موقعیت استثمارشونده خود، دور بودن از مردان و نداشتن تشکیلات وقوف کامل یابند. در شرایط فعلی هر زن «عصیانگر» که زیربار قیود قراردادی نرود تنها و از حقوق اجتماعی محروم می‌شود. بنابراین اولین هدف زن فلسطینی برای مبارزه باید اتحاد با زنان دیگر باشد.

تجربه نهضت آزادی زنان در اسرائیل نشان می‌دهد که این نهضت چهرهٔ خاصی دارد که در کشورهای سرمایه‌داری دیگر دیده نمی‌شود. چون در حکومت صهیونیستی زن اسرائیلی - یهودی فقط در صورتی می‌تواند از آزادی سقط جنین دفاع کند که با طرز فکر صهیونیستی «مسئله جمعیت» مخالف باشد. زن اسرائیلی - یهودی نمی‌تواند در موضوعاتی نظیر ازدواج و طلاق[۳] زیر سلطه قدرت روحانیون نباشد مگر آن که با تبعیض مبارزه کند. یعنی او باید در مقابل قدرت روحانیون برای تشخیص این که «چه کسی یهودی است» (که در این صورت در اسرائیل از موقعیت اجتماعی ممتاز برخوردار است) و «چه کسی یهودی نیست» قد علم کند. زن اسرائیلی فقط در صورتی می‌تواند خواهان برابری با مردان باشد که خود را در این مجادله که: «چون مردها در ارتش بار سنگین‌تری را به‌دوش دارند پس وظایف زن و مرد هم یکسان نیست» درگیر کند. او فقط در صورتی می‌تواند خواهان برابری زن و مرد باشد که برابری زنان اسرائیلی - یهودی و زنان فلسطینی - عرب را بخواهد. به‌سخن کوتاه زنان اسرائیلی برای به‌دست آوردن حقوق متساوی با مردان باید بسیاری از اصول اساسی صهیونیسم را مورد سوال قرار دهند.

به‌عللی که ذکر شد زنان یهودی و عرب می‌توانند در مبارزه برای رهائی زن با هم متحد شوند. توسعه نیروی نهضت آزادی زنان فلسطین باعث تشدید تناقضات موجود در نهضت آزادی زنان اسرائیل می‌شود. و در نتیجه می‌تواند یک نهضت بین‌المللی و ضد صهیونیستی آزادی زنان را به‌وجود آورد.

صهیونیسم هم مانند همهٔ نیروهای استعمارگر برای حکومت کردن تفرقه می‌اندازد. از نظر ملی یهودیان را از اعراب جدا می‌کند. از نظر مذهبی مسلمانان، دروزیه[۴]، مسیحیان و یهودیان را از هم جدا می‌کند. میان مرد و زن تبعیض قائل می‌شود و در میان حموله‌ها جدائی می‌اندازد.

توده‌های اسرائیل یعنی اعراب و یهودیان، مردان و زنان فقط از راه مبارزه‌ئی سرسختانه می‌توانند از استعمار ملی و تبعیضات نژادی رهائی یابند. آنان باید با استثمارگران و متجاوزین یعنی صهیونیسم و ارتجاع عرب که هر دو در خدمت امپریالیسم‌اند، سرسختانه مبارزه کنند. و در این مبارزه باید دروغی را که این تقسیم‌بندی‌ها بر مبنای آن به‌وجود آمده است، فاش کنند و خواهان حقانیت منافع تمام کسانی باشند که استثمار شده‌اند یعنی: هم اعراب و هم یهودیان، هم زن و هم مرد پیروان همهٔ مذاهب و اعضای همهٔ حموله‌ها.

در مبارزه توده‌های فلسطینی برای آزادی، حموله، مذهب، سنت و آداب و رسوم محافظه‌ کارانه دشمن به‌شمار می‌آیند. این نهادها وسیلهٔ استثمار زنان و به‌طور کلی استثمار همهٔ مردم فلسطین است. بنابراین وظیفهٔ فلسطینی‌ها چه مرد و چه زن مبارزه با این نهادهاست.

زن وقتی آزاد می‌شود که کل جامعه آزاد شود و کل جامعه فقط در صورتی می‌تواند آزاد شود که زنان آزاد شوند. مبارزه با همهٔ اشکال استثمار و بهره‌کشی برای رسیدن به‌رهائی ملی و اجتماع مبارزه‌ئی همه‌گیر است. زنان باید در این مبارزه مشارکت کنند. و اگر زنان با مردان مساوی باشند، می‌توانند با هم در جبههٔ وسیع‌تری برای به‌دست آوردن مساوات اجتماعی مبارزه کنند.


پاورقی‌ها

  1. ^  حموله که جمع آن حمائیل است واحد سازمان اجتماعی است. حموله از قبیله کوچک‌تر است و چندین خانواده بزرگ را که از طرف پدری جد مشترکی دارند، در برمی‌گیرد.
  2. ^  این قانون فقط در آن قسمت‌هائی لغو شد که تا قبل از سال ۱۹۶۷ جزو خاک اسرائیل محسوب می‌شد. اما اعراب سرزمین‌های اشغالی سال ۱۹۶۷ هم‌ چنان می‌بایست تابع حکومت نظامی باشند.
  3. ^  در اسرائیل مذهب قدرت زیادی دارد. (مثلاً قضاوت درباره ازدواج و طلاق در انحصار روحانیون است) این وضع فقط گریبان یهودیان غیر مذهبی را که برخلاف خواست خود سرنوشت‌شان در دست روحانیون است نمی‌گیرد. چون در اسرائیل مثلاً اعراب کاتولیک مذهب هم نمی‌توانند طلاق بگیرند حال آن که در رم زیر گوش پاپ هم می‌شود طلاق گرفت.
  4. ^  دروزیه فرقه‌ئی است اسماعیلی مذهب که میان اعراب خاورمیانه ۲۵۰،۰۰۰ پیرو دارد. پیروان این مذهب در سوریه، لبنان و اسرائیل زندگی می‌کنند. محمدبن اسماعیل درزی و حمزه‌بن‌ علی‌بن‌ احمد از بنیادگذاران این فرقه‌اند.