تقی رفعت شاعری ستیهنده

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۸


شصت سال از مرگ زودرس تقی رفعت شاعر انقلابی و ستیهندهٔ ایران، برخاسته از آذربایجان، می‌گذرد و ما تقریباً از زندگی پربارش هیچ نمی‌دانیم. شناخت افکار و عقاید و زندگی رفعت مقدمه شناخت زمینه‌های اجتماعی و سیاسی شعر امروز ایران است؛ به‌بهانهٔ گذشت شصت سال از مرگ رفعت، با این سطور و ارائهٔ خطوطی از زندگی و افکار وی یادش را گرامی می‌داریم.

غلامرضا همراز


میرزا تقی‌خان رفعت فرزند آقامحمد تبریزی، شاعر و نویسنده و روزنامه‌نگار انقلابی، به‌سال ۱۲۶۸ شمسی (۱۳۰۸ ق) در تبریز متولد شد. بعد از طی مقدمات تحصیلی به‌ترکیه رفت و در استانبول به‌تحصیلات عالی ادامه داد، و پس از اتمام آن چند سالی به‌مدیریت مکتب ناصری ایرانیان در ترابوزان انتخاب شد.

در زمانی که سایهٔ شوم جنگ جهانگیر اول برهمه جا می‌گسترد، به‌سال ۱۲۹۵ شمسی روسیهٔ تزاری ترابوزان را تصرف می‌کند، و رفعت ناچار ترکیه را ترک گفته به‌زادگاه خود تبریز مراجعت می‌کند و در دبیرستان‌های تبریز به‌تدریس زبان فرانسه می‌پردازد.

در این اوان شیخ‌محمد خیابانی و یارانش موفق می‌شوند یک کنفرانس ایالتی مرکب از ۴۸۰ نفر نمایندگان تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان در شهر تبریز تشکیل دهند و از میان آنان اعضای کمیتهٔ ایالتی آذربایجان را انتخاب کنند، و حزب دموکرات آذربایجان[۱] را تشکیل دهند.

در تمام مدتی که خیابانی سرگرم مبارزهٔ سیاسی بود، رفعت پیوسته در کنار او با شور و هیجان زایدالوصفی که تنها از یک مدافع بی‌پروای آزادی انتظار می‌توان داشت به‌مبارزه با کهنه‌پرستان سیاسی برخاست، و علاوه بر سرودن اشعار سیاسی و اجتماعی و نوشتن مقالات اجتماعی و انتقادی به‌ایراد نطق و خطابه در صحن تجدد که محل تجمع تشنگان آزادی بود می‌پرداخت و بدین وسیله به‌پیشرفت مقاصد نهضت دمکرات آذربایجان کمک‌های باارزشی می‌کرد. از آن جمله روز دوشنبه دوم دی ماه ۱۲۹۶ در صحن بزرگ و با شکوه تجدد نطقی ایراد کرد که با وجود سرمای شدید هوای تبریز در این ماه، متجاوز از ده هزار نفر برای استماع سخنان او و شرکت در بحث و گفت‌وگوی پس از سخنرانی ازدحام کرده بودند.

رفعت که قدی متوسط، جثه‌ئی لاغر، قیافه‌ئی متناسب، چشم و ابروئی درشت و سیاه، نگاه‌هائی تند و جذاب و رنگی پریده داشت[۲]. برای بیان افکار احساسات خود به‌سرودن شعر می‌پرداخت. زبان‌های فارسی و فرانسه و ترکی را به‌خوبی می‌دانست و در هر سه زبان آثار با ارزش و غزل‌های دلنشینی دارد.

او که از دل باختگان پرشور و صمیمی تجدد ادبی و اجتماعی ایران بود، اعتقاد داشت که: «ادبیات قدیمی ما از منابع اولیهٔ خودش دورافتاده، در یک حوزهٔ وسیع تراکم یافته و به‌حال رکود و سکون در آن رختخواب فراخ مستقر و متوقف شده است. یک سدّ سدید، که اختیار داریم آن را یک سدّ محافظه‌کاری بنامیم، این امواج متراکم ادبی را در آن حوض وسیع محبوس داشته است. وقتی که ما می‌گوئیم «متصدی هستیم در این زمینه جریانی به‌وجود بیاوریم» طبعاً معلوم می‌گردد که مقصود و نقشهٔ ما عبارت از رخنه انداختن در بنیان این سدّ سدید استمرار و رکود است.»[۳]

و عملاً برای رخنه انداختن در این بنیان هزار ساله به‌سرودن شعری پرداخت که هم از حیث فرم و هم از لحاظ مضمون با شیوهٔ شعری قدما تفاوت داشت. در آن قوافی رعایت نشده بود و مصرع‌های متساوی نداشت، و بدین جهت مورد حملهٔ مدافعین شعر کلاسیک قرار گرفت.

حبیب ساهر، شاعر معاصر آذربایجان، در مقدمهٔ «کتاب شعر ساهر» رفعت و مکتب ادبی او چنین یاد می‌کند:

«... یک روز صبح معلم جوان بسیار خوش سیمائی با لباس مشکی و کراوات رنگین و کلاه مخصوص ترکان جوان[۴] وارد کلاس ما شد. او میرزا تقی‌خان رفعت بود که در عثمانی تحصیل کرده و زبان و ادبیات فرانسه درس می‌داد. نگو معلم جدید ما شاعر هم هست و به‌زبان‌های فارسی و فرانسه و ترکی شعر می‌گوید. اشعارش را ابتدا در «مجله ادب» که از طرف دانش‌آموزان منتشر می‌شد و بعدها در مجلات دیگر و روزنامهٔ تجدد می‌خواندیم. شاعری نوپرداز بود و به‌سبک ادبیات جدید و به‌شیوهٔ شاعران ثروت فنون[۵] به‌زبان فارسی و ترکی بسیار جالب توجهی شعر می‌ساخت.

به‌زودی مکتبی به‌وجود آمد به‌نام «مکتب رفعت» چون در مدرسهٔ مبارکه شاعر فراوان بود، بین آنان چند نفر از جمله احمد خرم، تقی برزگر، یحیی میرزادانش (آرین‌پور کنونی) از چهره‌های درخشان شعر نو گردیدند.

مدیر مدرسه، مرحوم امیرخیزی، که ادبیات قدیمی و عروض و قافیه درس می‌داد شعرای جوان را به‌سرودن غزل و قصیده تشویق می‌کرد، ولی ما ناخلف‌ها پیرو مکتب رفعت بودیم...»

رفعت غزل و قصیده را نمی‌پسندید، امیرخیزی نیز به‌چشم حقارت در اشعار جدید می‌نگریست. نوپردازی رفعت غوغائی در تبریز تهران و شیراز و جاهای دیگر برانگیخت[۶]. می‌توان گفت رفعت نخستین شاعر نوپردازی بود که اولین سنگ بنای شعر نو را گذاشت و رفت و فراموش شد.

جریان‌های سیاسی روسیه، به‌ویژه انقلاب اکتبر، از ابتدای شروع تا تحقق آن به‌وسیلهٔ لنین و یارانش پیوسته تأثیر مستقیمی در پیدایش افکار انقلابی و پیشرو در ایران داشته است و یکی از تأثیرات آن ظهور حزب دموکرات آذربایجان است که به‌فاصلهٔ کمی پس از شورش فوریه ۱۹۱۷ روسیه، به‌رهبری شیخ محمد خیابانی تشکیل شد. در مدت پنج سالی که خیابانی به‌مبارزه مشغول بود، رفعت به‌عنوان دبیردوم حزب پیوسته در کنار او قرار داشت و نه تنها ذوق و قریحه و هنر و استعداد خود را صرف خدمت به‌آن کرد بلکه جان خود را نیز مردانه و بی‌ریا بر سر آن نهاد.

خیابانی به‌منظور تنویر افکار و ترویج مرام و مسلک حزب دموکرات روزنامهٔ تجدد را تأسیس کرد که یکی از مهمترین روزنامه‌های انقلابی دوران مشروطیت ایران بود، و آن را ارگان حزب قرار داد و سردبیری آن را به کف با کفایت تقی رفعت سپرد که در این زمان از بستگان و نزدیکان خیابانی شده بود، و او قریب پنج سالی که این روزنامه دایر بود با قلم شیرین خود به‌نوشتن مقالات سیاسی و اجتماعی و ادبی پرداخت و «می‌توان گفت که در میان جراید داخلی ایران جریدهٔ تجدد اولین روزنامه بود که مصداق و مفهوم جریده‌نگاری را ثابت نمود»[۷].

رفعت با نوشتن مقالات انتقادی عمیق که نشانهٔ بینش عمیق سیاسی و اجتماعی اوست، توجه تمام محافل ادبی تهران را به‌خود جلب می‌کند و به‌نویسندگان روزنامه‌های تهران درس تجدد و آزادی‌خواهی می‌دهد.

او با طرح مجادلات سازندهٔ ادبی با ملک‌الشعرای بهار و دیگران راه را برای پیدایش شعر نو هموار می‌کند و با حمله به‌قلعه‌های کهنهٔ ادبی و مدافعان تحجر، زمینه را برای ظهور نیما آماده می‌سازد.

در مدت شش ماهی که حزب دمکرات آذربایجان قیام کرد و حکومت آذربایجان را در دست داشت، خیابانی همه روزه در صحن تجدد به‌ایراد نطق‌های آتشینی می‌پرداخت و مرام حزب و خواست‌های آزادیخواهان و انقلابیون آذربایجان را برای مردم تشریح می‌کرد. «گفتارهای خیابانی که به‌ترکی رانده می‌شد و تا پایان کارش هر روزه بود، در روزنامهٔ تجدد کوتاه شدهٔ هر یکی را آورده، ولی باید گفت میرزا تقی خان رفعت (نویسندهٔ تجدد) در برگردانیدن آن‌ها به‌فارسی دستی در جمله‌ها برده»[۸].

در این زمان حاجی اسماعیل آقا امیرخیزی که از رهبران نهضت دمکرات آذربایجان بود پیشنهاد می‌کند که چون آذربایجان در راه مشروطه کوشش‌ها کرده و آزادی را برای ایران بازگردانده نامش را «آزادیستان» بگذاریم. این پیشنهاد پذیرفته می‌شود و نام آذربایجان به‌آزادیستان برگردانده می‌شود و کمی بعد از آن، یعنی در پانزدهم خرداد ۱۲۹۵، مجلهٔ آزادیستان پدید آمد که نویسندهٔ آن، تقی رفعت، سردبیر روزنامهٔ تجدد - ارگان حزب دمکرات آذربایجان – بود.

مجلهٔ آزادیستان، خود را هواخواه تجدد[۹] در ادبیات معرفی کرده بود و با درج «مقالات و قطعات منظوم دربارهٔ عالم نسوان و بحث جدی و اصولی شعرای جوان به‌سبک و شیوهٔ نو، بر سایر مجلات همدورهٔ خود امتیاز داشت»[۱۰]. از مجلهٔ آزادیستان سه شماره منتشر شد و شمارهٔ چهارم آن (به‌تاریخ ۲۱ شهریور ۱۲۹۹) زیر چاپ بود که نهضت دمکرات آذربایجان به‌دست مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه) سرکوب شد، و آن شماره انتشار نیافت.

در فروردین ماه ۱۲۹۹ شمسی که آزادیخواهان تبریز به‌رهبری شیخ محمد خیابانی قیام کردند، در تهران به‌تصور این‌که علت قیام دمکرات‌ها وجود کابینهٔ وثوق‌الدوله است، برای انحراف قیام چنین صلاح دیده شد که کابینهٔ وثوق‌الدوله سقوط کند و مشیرالدوله کابینه را تشکیل دهد، و چنین شد. مشیرالدوله با خیابانی وارد مذاکره می‌شود ولی از مذاکرات نتیجه‌ئی نمی‌گیرد، و برای خفه کردن قیام، مخبرالسلطنه هدایت را که مردی مزور و دورو بود و سال‌ها به‌آزادیخواهی تظاهر کرده بود به‌حکومت آذربایجان منصوب می‌کنند. وی در اواسط ذیحجه ۱۳۳۸ وارد تبریز می‌شود و پنهانی با مشتیچ رئیس روسی قزاقخانهٔ تبریز نقشهٔ کودتائی را طرح می‌کند. عملیات، صبح روز ۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸ شروع شد. تبریز به‌خاک و خون کشیده می‌شود و پس از مدت کوتاهی دموکرات‌ها شکست می‌خورند و خیابانی، این انقلابی پرخون و دلیر، به‌دست ایادی مخبرالسلطنهٔ هدایت، این حیله‌باز مزور، کشته می‌شود (۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸). اراذل و اوباش جسد او را بر زمین کشیده به‌عالی‌قاپو، دربار مخبرالسلطنه، می‌برند و جایزهٔ خود را دریافت می‌کنند. همچنان که مخبرالسلطنه به‌وسیلهٔ مشیرالدوله نشان قدس با حمایل مخصوص دریافت می‌کند[۱۱].

و بدین سان دفتر قیام نهضت دموکرات آذربایجان بسته می‌شود. تقی رفعت که به‌ده قزل دیزج در اروَنَق و انزاب در اطراف تبریز رفته خود را پنهان کرده بود، پس از شنیدن شکست قیام و کشته شدن خیابانی بدان وضع رقت‌آور، روز چهارشنبه ۲۴ شهریورماه ۱۲۹۹ (اول محرم ۱۳۳۹ = ششم سپتامبر ۱۹۲۰) در سن سی و یک سالگی در عین جوانی دست به‌خودکشی زد، و بدین سان یکی از ستارگان درخشان آزادی ایران برای همیشه افول کرد، در حالی که پس از گذشت شصت سال هنوز از آرامگاه او نام و نشانی در دست نیست.

احمد کسروی در «تاریخ هیجده سالهٔ آذربایجان» دربارهٔ مرگ رفعت چنین می‌نویسد:

«... یکی از نزدیکان خیابانی، میرزاتقی خان رفعت می‌بود. این مرد با چند تنی از شهر گریخته به‌ارونق و انزاب رفته بود و در آن‌جا خود را کشت (یا دیگران کشتند)، و ما از داستان او نیک آگاه نگردیده‌ایم».


پاورقی‌ها

  1. ^  حزب دموکرات آذربایجان به‌رهبری شیخ محمد خیابانی، با فرقهٔ دموکرات (دموکرات فرقه‌سی) اشتباه نشود.
  2. ^  صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، جلد اول، ص ۱۴۹
  3. ^  رفعت، تقی، روزنامهٔ تجدد، شمارهٔ ۱۶۸
  4. ^  گروه تجددخواهان عثمانی که کمال آتاتورک لیدرشان بود.
  5. ^  مجله ادبی و علمی که در استانبول از طرف متجددین چاپ می‌شد.
  6. ^  از آن جمله ایرج میرزا به‌رفعت و پیروان مکتب او حمله کرده می‌گوید: در تجدید و تجدّد واشد/ ادبیات شلم شوربا شد/ می‌کنم قافیه‌ها را پس و پیش/ تا شوم نابغهٔ دورهٔ خویش...
  7. ^  صدرهاشمی، محمد، پیشین، ص ۱۰۵
  8. ^  کسروی، احمد، تاریخ هیجده سالهٔ آذربایجان، ص ۸۷۵
  9. ^  باید دانست که اصطلاح تجدد را در مقابل اصطلاح فرانسوی رنسانس آورده‌اند و مقصود از آن دگرگون کردن حیات اجتماعی، علمی و هنری است.
  10. ^  آرین‌پور، یحیی، از صبا تا نیما، جلد دوم، ص ۲۳۰
  11. ^  به‌قسمتی از تلگراف مشیرالدوله به‌مخبرالسلطنه توجه فرمائید:

ایالت جلیله، تلگراف جناب مستطاب عالی به‌عرض پیشگاه اقدس ملوکانه روحنا فداه رسید. موجب مسرت و خرسندی خاطر مهر مظاهر گردید. برای تکمیل مرحمت، نشان قدس با حمایل مخصوص آن به‌حضرت عالی اعطاء فرمودند. تبریکات صمیمانهٔ خود را زحمت می‌دهد.

مشیرالدوله رئیس‌الوزراء – ۲۳ سنبله – ۵۴۲۶