استثمار، استقلال و سلطهٔ قدرت‌های بزرگ در آفریقا

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۱۷ توسط Mohaddese (بحث | مشارکت‌ها) (تایپ تا نیمهٔ صفحهٔ ۴۹.)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۶ صفحه ۵۱

پاپ مارتن پنجم به‌منظور جلوگیری از درگیری و جنگ دو کشور مسیحی، یعنی پرتقال و اسپانیا، در ۱۴۳۰ جهان را به‌دو نیم تقسیم و در فتوای خود قید کرد که شرق به‌پرتقال تعلق دارد و غرب به‌اسپانیا. از آن زمان کرهٔ ارض صحنهٔ ایلغار و یورش چپاول‌گرانی شد که به‌گونه‌ئی تا به‌امروز ادامه دارد. در آسیا و آفریقا پرتقالی‌ها[۱]، هلندی‌ها، انگلیسی‌ها و بالاخره وارث همهٔ آن‌ها آمریکائی‌ها یکی بعد از دیگری و گاه به‌طور مشترک در استثمار سرزمین‌هائی که در نیمهٔ دوم قرن پانزدهم به‌دست ماجراجویانی چون واسکودوگاما و آلفونس دوآلبوکرک فتح شد مشارکت داشته‌اند.

در آفریقا به‌خلاف آسیا مبلغان مسیحی به‌دلایل بسیار از جمله پراکندگی مراکز زیستی و قبایل و فقدان یک یا چند حکومت مقتدر و متمرکز و درنتیجه فقدان یک اندیشهٔ دینی - اجتماعیِ سازمان‌یافته و فراگیر از موقعیت و موفقیت بسیار بهتری برخوردار بوده‌اند. تا جائی که مثلاً هنریک پسر پادشاه کنگو در سال ۱۵۱۸ رسماً در رم به‌مقام اسقفی رسید. به‌اعتقاد برخی از محققین قیام لوتر و ضربات ۵۹ گانه‌ئی که او بر پیکر کلیسای کاتولیک وارد آورد و از طرف دیگر امکانات بالقوه‌ئی که کشورهای آسیائی تحت فشار فاتحان نثار مهاجمان کردند از عوامل بازدارنده‌ئی بود که موجب شد ماجراجویان پرتقالی و انگلیسی نه در آفریقا بلکه در آسیا استقرار یابند.

قارهٔ آفریقا علی‌رغم آن که «گاما» در سال ۱۹۴۷ میلادی آن را شناخته بود - حداقل در مقایسه با آسیا و به‌صورت رسمی تا کنگرهٔ برلن در سال‌های ۸۵ - ۱۸۸۴ در زنجیر سلطهٔ اروپائیان گرفتار نبود. استثمار این قاره تا قبل از این تاریخ به‌صورت برده‌فروشی، استخراح معادن نزدیک به‌سطح زمین و معادن ساحلی، شکار حیوانات و ایجاد مزارع پراکندهٔ کشاورزی بود. در حالی که براساس تصمیمات کنگره دولت‌های بزرگ اروپائی با تدوین قواعد و مرزبندی نواحی مختلف آفریقا هر یک قسمتی از آن را عملاً تصاحب کرده ملکِ طلق خود دانستند.

قدرت‌های اروپائی با برنامه‌ریزی‌های دقیق به‌استثمار بی‌امان منطقهٔ تحت سلطهٔ خویش پرداختند و با اعزام کارگزاران و عوامل خود دورترین نقاط ناشناختهٔ این قاره را شناسائی و تصاحب کردند، تا جائی که در سال ۱۹۰۰ وجبی از خاک این قاره نبود که پای سفیدپوستان به‌آن نرسیده باشد و به‌کشوری از ممالک اروپائی و شهروندان آن تعلق نداشته باشد.

استثمار با برنامهٔ آفریقا دیرتر از سایر سرزمین‌های تحت سلطه جهان آغاز شد. در زمانی که چیزی نمانده بود که گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی و ملی ممالک وابسته آسیا مبارزهٔ خود را با استعمارگران به‌ثمر برسانند، قارهٔ آفریقا در انزوا و سکوت کامل هستی خود را تسلیم دولت‌های سرمایه‌دار می‌کرد. بدین لحاظ تحقق سه عامل «تحکیم رهبری برای توسعه»، «تغییرات اقتصادی و اجتماعی» و «یگانگی جامعه»[۲] در قارهٔ سیاه کاملاً با دیگر سرزمین‌های جهان سوم تفاوت دارد. به‌استثنای چند کشور در شمال فرایند تحکیم رهبری در ۴۹ کشور آفریقائی به‌طور کلی بعد از ۱۹۷۵ آغاز شده است و هیچ یک از آن‌ها هنوز حتی به‌مرحلهٔ دوم یعنی «تغییرات اقتصادی و اجتماعی» گام نگذاشته است:


رودزیا || ۱۹۶۵ || - || -
تحکیم رهبری برای توسعه تغییرات اقتصادی و اجتماعی یگانگی جامعه
غنا ۱۹۵۷ - -
گینه ۱۹۵۸ - -
کامرون ۱۹۶۰ - -
آفریقای مرکزی ۱۹۶۰ - -
چاد ۱۹۶۰ - -
کنگو (برازویل) ۱۹۶۰ - -
کنگو (لئوپلدویل) ۱۹۶۰ - -
داهومی ۱۹۶۰ - -
گابون ۱۹۶۰ - -
ساحل عاج ۱۹۶۰ - -
مادگاسکار ۱۹۶۰ - -
مالی ۱۹۶۰ - -
موریتانی ۱۹۶۰ - -
نیجر ۱۹۶۰ - -
نیجریه ۱۹۶۰ - -
سنگال ۱۹۶۰ - -
سومالی ۱۹۶۰ - -
تو گو ۱۹۶۰ - -
ولتای علیا ۱۹۶۰ - -
سیرالئون ۱۹۶۱ - -
تانزانیا ۱۹۶۱ - -
بروندی ۱۹۶۲ - -
روندا ۱۹۶۲ - -
اوگاندا ۱۹۶۲ - -
کنیا ۱۹۶۳ - -
ملاوی ۱۹۶۴ - -
گامبیا ۱۹۶۵ - -
زامبیا ۱۹۶۵ - -
سوازیلند ۱۹۶۸ - -
گینهٔ استرالیا ۱۹۶۹ - -
موریس ۱۹۶۸ - -
جنوب غربی آفریقا - - -
موزامبیک ۱۹۷۵ - -
موارد استثنائی
الجزایر ۱۹۶۲ - ۱۸۴۷ ۱۹۶۲ -
مصر ۱۹۵۲ - ۱۹۲۲ ۱۹۵۲ -
سودان ۱۹۵۶ - ۱۹۲۴ ۱۹۵۶ -
مراکش ۱۹۵۶ - ۱۹۳۴ ۱۹۵۶ -

پاورقی‌ها

  1. ^  با این که در سال ۱۶۴۰ میلادی اسپانیا پرتقال را اشغال کرد و ۶۰ سال تمام بر آن فرمان راند، ولی اکثر مستعمرات شرقی همچنان به‌وسیلهٔ کارگزاران و افراد پرتقالی اداره می‌شد. هرچند که فیلیپ دوم پادشاه مقتدرِ اسپانیا فرمانروای کل پرتقال، اسپانیا، هلند و سرزمین‌های فتح شده بود.
  2. ^  نگاه کنید به‌مقاله «توسعه‌طلبی و تسلط نظامی ایالات متحده...» در شماره ۱۴ کتاب جمعه به‌همین قلم.