دگرگونی‌های جامعهٔ فلسطین

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۴۹ توسط Hadis (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۰۲

==دگرگونی‌های

جامعۀ فلسطین==

یهودین گیل‌واریه فینکلستین

جامعۀ غیربومی صهیونیست بر خرابه‌های جامعه فلسطین که صهیونیسم استعمارگر آن را از میان برده، بنا شده است. آن عده از فلسطینی‌ها که پس از سال 1948 در خاک اسرائیل و تحت حکومت صهیونیست باقی ماندند، از آن تاریخ تا امروز دستخوش تغییرات اجتماعی عمیقی شده است. مثلاً وقتی زمین‌های فلسطینی‌ها را گرفتند، دهقانان فلسطینی اجباراً دست از کشاورزی کشیدند و به‌کار روزمزدی روی آوردند. در این مقاله ما اهمیت دگرگونی‌ها و اثرات آن‌ها را بر ساخت جامعۀ روستائی فلسطین داخل اسرائیل و بالاخص در موقعیت زنان بررسی می‌کنیم.

حموله [۱]

نهادهای جامعه روستائی فلسطین از شرایط اقتصادی خاص مایه گرفته است رشد نهادهای اصلی روستائی یعنی حموله بر مبنای مالکیت زمین، اقتصاد زمین‌داری و ضعف تماس با مراکز شهری رشد یافته و فرهنگ، سنت و مذهب عرب آن را تقویت کرده است. حتی در قرن نوزدهم که نیروهای امپریالیست در منطقه حضور داشتند، فقط جامعه کوچک شهرنشین فلسطین با تمدن غربی و ارزش‌های آن تماس داشت و روستا تا قبل از تشدید فعالیت‌های استعمارگران اسرائیل از نفوذ [تمدن ]اروپائی برکنار ماند.

نهضت صهیونیستی بعد از شکست اعراب در جنگ 1949-1948 فلسطینی‌هائی که در اسرائیل مانده بودند زیر نفوذ سیاسی خود قرار داد.

اما سیاست صهیونیسم در مورد فلسطینی‌های اسرائیل مخلوطی از رو تمایل متناقض است. صهیونیست‌ها از یک طرف برای آن که فلسطینی‌ها را آسان‌تر به‌زیر سلطه خود درآورند، به‌حفظ ساخت سنتی حموله توجه کردند و از طرف دیگر با سلب مالکیت ارضی از فلسطینی‌ها پایه اقتصادی این ساخت سنتی را که می‌خواهند نگه دارند، از بین برده‌اند. حموله بدون زمین بنیان اقتصادیش ا از دست داده است. اعضای آن به‌عنوان کارگر روزمزد در نظام اقتصادی اسرائیل پراکنده شده‌اند و بندهائی که آنان را به‌هم وصل می‌کرد بریده شده است. اما به‌رغم این‌ها حموله از هم نپاشیده است.

در ممالکی مانند انگلستان که انقلاب صنعتی را پشت سر گذاشته است سلب مالکیت ارضی از دهقانان سبب از بین رفتن جامعۀ روستائی قبلی شد. دهقانان در جستجوی منابع تازه معیشت به‌شهرها مهاجرت کردند و به‌طبقه کارگر صنعتی تبدیل شدند و متناسب با طبقه نوین خود چارچوب‌های اجتماعی جدیدی خلق کردند. اما در انگلستان هم آن‌هائی که زمین‌ها را تصرف کرده بودند و هم صاحبان اصلی این زمین‌ها انگلیسی بودند. ریشه این فرایند در ذات انکشاف اقتصادی انگلستان بود.

به‌عکس در فلسطین فرآیندی که طی آن زمین دهقانان تصرف شد ناشی از برخورد میان حرکت استعماری مهاجران و ساکنان محل بود. در نتیجه این فرایند نمی‌توانست معلول رشد اقتصادی این کشور باشد. گرچه در این جا هم مانند انگلستان، دهقانانی که زمین‌هایشان تصرف شده بود به‌طبقۀ کارگر تبدیل شدند. اما چارچوب سنتی جامعه روستائی فلسطینی به‌هم نریخت. چون این کارگران جدید به‌شهرها مهاجرت نکردند. اِعمال محدودیت‌های قانونی (یعنی حکومت نظامی که برای اعراب داخل اسرائیل وضع شده بود که از طریق یک نظام گذرنامه‌ئی عمل می‌کرد و فقط ده سال پیش لغو شد.) [۲] و تبعیضات نژادیِ قدرتمندان و مردم کوچه و بازار این کارگران را از رفتن به‌شهرهای یهودی‌نشین نزدیک محل کارشان باز می‌داشت. دهکده‌ها به‌خوابگاه‌های طبقۀ کارگر تبدیل شد. اما ساخت پیشین حموله همچنان در این دهکده‌ها حفظ شده است.

چرا؟ شکست 1948 فلسطینیان داخل اسرائیل را از هم متلاشی کرد. قسمت عمدۀ جمعیت شهرنشین و ساکنان بیش از 350 دهکده را از حیطۀ حکومت صهیونیستی بیرون راندند، و فقط سازمان اجتماعی حموله باقی ماند که آن هم بدل شد به‌هستۀ مرکزی احیاء و حفظ هویت فلسطینی‌های داخل اسرائیل. کوشش صهیونیست‌ها در ندیده گرفتن وامحای هویت ملی فلسطینی‌ها منجر به‌این شد که آنان به‌تقویت ساخت‌های سنتی خود رو کنند و این واکنش است که همه اقلیت‌های ستمدیده در چنین شرایطی از خود بروز می‌دهند.

اما ساخت‌های اجتماعی سنتی نمی‌توانست چارچوب مقاومت و مقابله با فشار باشد و به‌همین علت این ساخت‌ها اسباب دست صاحبان قدرت شد. کافی بود که مقامات اسرائیلی به‌منظور سلطه بر حداکثر اعضای حموله، شیخ قبیله را مهار کنند. هر حزبی که می‌توانست شیخ قبیله را بخرد اکثر اعضای حمولۀ او را به‌دست می‌آورد. به‌این طریق ساخت حموله به‌جای آنکه پایگاه مقاومت در برابر سیاست صهیونیستی باشد به‌چارچوب سازمان یافته‌ئی مبدل شد که صهیونیست‌ها از طریق آن تفوق خود را بر جامعۀ فلسطینی اعمال کردند. حتی آنجا هم که شیخ قبیله خود را به‌آنان نمی‌فروخت باز حموله پایگاه مقابله گسترده‌ئی به‌شمار نمی‌آمد. چون تقویت وحدت هر حموله فقط به‌اعضای همان حموله بستگی دارد نه به‌تمام تودۀ مردم. (یعنی به‌تمام حموله‌ها ارتباط ندارد.)

حفظ حیثیت و نفوذ حموله موجب حفظ ارزش‌ها و رسومی است که وجه مشخصۀ جامعه سنتی عرب به‌شمار می‌آید. و حفظ حموله بیش از همه به‌زن فلسطینی آسیب رسانده است. بدین گونه بر زن فلسطینی دو ستم می‌رود، یکی آن که او از مردم فلسطین است و از تبعیض رنج می‌برد و دیگر آن که زن است و در نتیجه محروم و فرودست.

موقعیت زن در جامعۀ فلسطینی

آزادی زن فلسطینی در چارچوب مفهوم «شرف خانوادگی»بیش از پیش محدود می‌شود. علی‌الخصوص با جدا نگه داشتن پسر و دختر از یکدیگر بیش از همه به‌آزادی زن فلسطینی آسیب می‌رسد. این جدائی مبتنی است بر ارزش‌های مذهبی و سنتی و قواعد عشیره‌ئی. زن مجرد حق ندارد که نه در خانه و نه در بیرون در فعالیت‌های اجتماعی-فرهنگی مردان شرکت کند. یعنی زن فلسطینی نه فقط حق ندارد به‌سینما یا کافه برود بلکه گاهی در خانه خود هم نمی‌تواند همنشین مهمان‌های مرد باشد. آزادی زن متاهل هم محدود است. او فقط همراه با شوهر خود می‌تواند در فعالیت‌های فرهنگی-اجتماعی مشارکت کند.

در جامعۀ فلسطینی بنا به‌عرف اجتماع، زن (و همین طور مرد)نمی‌تواند به‌انتخاب خود ازدواج کند. ازدواج در آن جا وسیله مهمی است برای حفظ موقعیت‌های اجتماعی و به‌طور کلی یک معامله اقتصادی است. دختر یا پسر خانواده ثروتمند حتماً باید با خانواده ثروتمند دیگری وصلت کند. برای حفظ این قاعده برای دختر قیمتی معین می‌کنند و به‌این ترتیب مردی که قادر به‌پرداختن این مبلغ گزاف نباشد نمی‌تواند با آن دختر ازدواج کند.

اتفاقاً میان یهودیان اسرائیل هم پدیده‌ئی مانند این دیده می‌شود. جامعۀ یهودی اسرائیل جامعه «باز»تری است و در آن دختر و پسر حق دارند که