پایان جهان: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ربات: تغییر خودکار متن (- به + به‌‌))
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۳: سطر ۳:
 
[[Image:11-029.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۹]]
 
[[Image:11-029.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۹]]
  
{{بازنگری}}
 
  
 
آواز من برای خلق‌ها
 
آواز من برای خلق‌ها
سطر ۱۳: سطر ۱۲:
 
چون پاسداری نهان
 
چون پاسداری نهان
  
مدافع نبرهای ایشان
+
مدافع نبردهای ایشان
  
 
نبردهایی سرشار از عشق و هیاهو.
 
نبردهایی سرشار از عشق و هیاهو.
سطر ۲۹: سطر ۲۸:
 
جهان برای ما پایان می‌گرفت
 
جهان برای ما پایان می‌گرفت
  
و ما به‌باختن ادامه می دادیم
+
و ما به‌باختن ادامه می‌دادیم
  
 
و به‌‌این که هر روز بیشتر ببریم.
 
و به‌‌این که هر روز بیشتر ببریم.
سطر ۴۸: سطر ۴۷:
 
و به‌این دلیل من وظیفه دارم که آن را بسرایم.
 
و به‌این دلیل من وظیفه دارم که آن را بسرایم.
  
این سی سال روشنی؛ فجرگون برآینده
+
این سی سال روشنیِ فجرگون برآینده
  
 
که پیرامون روز دراز گرد می‌آید
 
که پیرامون روز دراز گرد می‌آید
سطر ۸۳: سطر ۸۲:
  
  
 +
::::::::::::::ترجمه: م-ع. س
 +
{{لایک}}
  
::::::::::::::ترجمه: م-ع.س
 
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۱]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۱]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:پابلو نرودا]]
 +
[[رده:م. ع. سپانلو]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۰۳

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۲۹


آواز من برای خلق‌ها

در ناحیهٔ دریاها نوشته شده بود

و من زندگی کردم میان خلق‌ها و دریا

چون پاسداری نهان

مدافع نبردهای ایشان

نبردهایی سرشار از عشق و هیاهو.

چرا که من مردی سرشار از ترانه‌ام

در این قرن مقتول

شریک انسانیت

با برادران مقتولم

ما همه ارادهٔ پیروزی داشتیم

جهان برای ما پایان می‌گرفت

و ما به‌باختن ادامه می‌دادیم

و به‌‌این که هر روز بیشتر ببریم.

ما همراه زمین بودیم

مرداب‌های عشق را

از آدمی می‌انباشتیم تا لبریزشان کنیم.

و مردم از دوردست به‌ما می‌پیوستند.

تا مسخر کنند هرچه هست را.


این تاریخ اندوهگین، نفس اندوه است.

و به‌این دلیل من وظیفه دارم که آن را بسرایم.

این سی سال روشنیِ فجرگون برآینده

که پیرامون روز دراز گرد می‌آید

سی سالی که چون گلوله در تاریکی منفجر خواهد شد

گل است یا آتش، نمی‌دانم

امّا چیزی باید تخم بیفشاند

رشد کند و در میان ما به‌تپش درآید

باید بکوشیم تا ملاطفت تازهٔ جهان

عمومی شود.


من با همهٔ مردگان مرده‌ام

از این رو توانسته‌ام از نو زندگی یابم

و امید کاهش ناپذیریم را

به‌مشاهداتم بپیوندم.


میان خلق فانی، یکی چون همه،

بی‌آن که دعوی پیامبری کنم

می‌گویم که به‌رغم پایان جهان

انسان، تا جاودان زنده خواهد ماند


ترجمه: م-ع. س