محاکمه و اعدام حاج شیخ فضل‌الله مجتهد نوری

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۵



پرستو - ۱۴۱

تلگرافات و مکتوبات شما، همه را در دست دارند که القاء فساد کرده به شرکت ایشان خون‌ها ریخته و خانه‌ها برباد دادید و آتش به دودمان‌ها زدید که هنوز دود آن فضا را تیره کرده. مگر این مردم بیچاره به‌شما چه کرده‌اند؟ مگر از برکت مال و خدمات ایشان محترم و مکرم و صدرنشین و معبود و مسجود و نافذالکلمه و صاحب مال و عیش و پارک نشدید؟ آیا جزای خدمات این مردم بیچاره این بود؟.

این قتال میان لشکری که محمدعلی‌میرزا و امیربهادر جمع کرده به تبریز فرستادند و درآن‌جا باسران ملک جنگ کردند، حکم خداوند این بود که اصلاح در میان این دو طایفه کنید. چه اصلاحی کردید؟

آیا به قدر سعی در کشتن ملک المتکلمین و میرزاجهانگیرخان و قاضی قزوینی اقدام کردید؟ برفرض عدم اصلاح، حکم خداوند این است که هریک از این دو دسته را یاغی بدانید با او جنگ کنید. شما آیا تبریزی‌ها را که در خانهٔ خود نشسته بودند و یا سرداران ملت را که می‌خواستند به این شهر آمده مطالب خود را بگویند و جلو راه ایشان را گرفته مانع شدید، اگر این‌ها را یاغی می‌دانید پس چرا مخلوط سرباز و قزاق و الواط صنیع حضرت شده با آن‌ها جنگ کردید؟

اگر لشکریان امیربهادر را یاغی می‌دانستید چرا یاغی می‌دانستید چرا با ملت موافقت نکرده با آن‌ها جنگ نکردید؟ نگوئید چون عمامه داریم و زحمت و مشقت و سینه به گلوله دادن و در مقابل آفتاب در خاک خوابیدن را به سرباز داده‌ایم و خود باید از لذایذ متنعم باشیم. مگر حضرت پیغمبر و علی‌علیه‌السلام عالم نبودند یا عمامه نداشتند که اسلحه برداشته جهاد می‌کردند؟

بعد از توپ بستن مجلس و مسجد و هتک قرآن و قتل نفوس، چه محبوبیت در دربار محمدعلی‌میرزا پیدا شد که شما شب و روز و اکثر اوقات را با محمدعلی‌میرزا و امیربهادر، و غالب اوقات در کالسکهٔ مشیرالسلطنه تشریف برده خلوت‌ها کرده و نقشه برای تخریب بلاد و تعذیب عباد کشیدید؟ با آن همه قدس و مسجد و عمامه، علناً بر عداوت حجج اسلام و آیات‌الله فی‌الانام که مرجع خاص و عام در عتبات مقدسه هستند اظهار عناد کردید بلکه تفسیق هم نمودید.

آیا مجدالدوله، امیربهادر، و ارشدالدوله را بهتر از مرحوم حاج میرزاحسین و آقای خراسانی و آقای مازندرانی تصور می‌کردید؟ چرا خود و امثال خودتان از ملّاهای رشوه‌گیر، اجتماع کرده کنکاش‌ها برای سختگیری به مردم و اذیت عدالت‌طلبان می‌نمودید؛ آزاد حرف می‌زدید و هرکجا می‌رفتید، اما بندگان خدا را از اجتماع و مراوده با یکدیگر و گفتن حرف حق منع می‌کردید؟ در این سیزده ماه چه‌قدر سرباز و قزاق مسلح در هر معبر گماشته هر نوع اهانت و خواری به مردم کردید؟ اگر آزادی در حرکات خوب است، چرا مردم را منع می‌کردید؟ بد است، چرا داشتید؟

وقتی محمدعلی میرزا اعلان کرده بود ۱۹ شوال انتخابات و افتتاح مجلس شورا