فرمانروائی سرمایه و پیدایش دموکراسی ۴

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۰۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۱۲

گوران تربورن

سرمایه داری و دمکراسی: گرایش‌های ذاتی

دمکراسی بورژوائی کنونی به‌دلیل گذشتن از مسیرهای گوناگون و پرپیچ و خم به‌شکلی در آمده که امروزه یافتن پیوندهای آن با خصلت‌های اساسی سرمایه‌داری، غیرممکن و در صورت امکان گمراه کننده است. به‌هر ترتیب این واقعیت که:

۱- دمکراسی به گونه‌ئی که در بالا تعریف شد، در هیچ کجا، پیش از پیدایش سرمایه‌داری وجود نداشته است. ۲- برخی از کشورهای سرمایه‌داری، آن نوع از دمکراسی را تجربه کرده‎اند که کاملا ناشی از تکامل درونی آن‌هاست. ۳- امروزه شکل حاکمیت کلیۀ دولت‌های بورژائی پیشرفته، دموکراسی است. در اینجا لازم است که گرایش‌های ذاتی درون سرمایه‌داری را توضیح دهیم: گروه‌بندی نخستین این گرایش‌ها براساس تاثیر آن‌ها بر دو خصیصۀ مرکزی دموکراسی بورژوائی است:

(الف) دخالت دادن توده‌ها در بخشی از جریان سیاسی. (ب) حاکمیت بر مبنای انتخاب و رقابت‌ انتخاباتی. گرایش‌ها بر مبنای این دو خصیصه عبارت است از:

۱- دموکراسی بورژائی همواره در پی مبارزات توده‌ئی درمدت زمان‌های گوناگون و با درجات متفاوتی از اعمال شیوه‌های قهرآمیز به‌دست آمده است. بنابراین، نخستین گرایش ذاتی در شرایط پیکار مردمی بدست آمده است. رهائی قانونی کار و ایجاد بازار کار آزاد، صنعتی کردن، تمرکز سرمایه، تماماً گرایش‌های ذاتی‌ئی است که همگام با یکدیگر شالودۀ جنبش کارگری پرقدرت و با ثباتی را بنیاد نهاده که دست‌یابی بدان‌ها توسط طبقات تحت استثمار در اشکال تولید پیش از سرمایه‌داری غیرممکن بود. برطبق تحلیل مارکس از تنقاضات رشدیابندۀ سرمایه‌داری، طبقۀ کارگر به شرط همگوئی سایر شرایط (Cetoris Paribds) با رشد و پیشرفت سرمایه‌داری، قدرتمند تر می‌شود. این مطلب نشان می‌دهد که جامعه‌شناسی سنتی، چگونه دمکراسی را با ثروت، سواد و شهرنشینی هم بسته می‌دانسته است.- عواملی که بر روابط نیروها درمبارزۀ طبقاتی تاثیر گذاردند. و همان‌طور که مشاهده کردیم، جنبش کارگری، خود نقش حیاتی در پیکار برای دمکراسی داشته است.

۲- اشاره کردیم که طبقه کارگر عموماً در گرماگرم نبرد، از جریان (روند) سیاسی سهمی نبرده است. برعکس این بورژوازی بوده که معمولاً در پی دوره‌ئی از مقاومت پیروزمندانهٔ [طبقهٔ کارگر] سرانجام در مقابل اصلاحات، تسلیم و امتیازاتی داده است. ظاهراً باید شرکت طبقهٔ کارگر در [سیاست] به‌نحوی به‌نفع بورژوازی باشد. با این که راه دیگری که برای دمکراسی بورژوازی در آلمان و اتریش در سال‌های ۱۹۱۸ و ۱۹۴۵ (و شاید در بلژیک و سوئد در سال ۱۹۱۸) و در ایتالیا در سال ۱۹۴۵ وجود داشت، یک انقلاب سوسیالیستی بود، اما به‌نظر نمی‌رسد که دفاع عینی از انقلاب پرولتاریائی یک عامل مستقیماً تعیین‌کننده بوده باشد. در کلیه این موارد، این قیام پرولتاریا نبود که رژیم‌های موجود را سرنگون کرد، بلکه ارتش‌های خارجی بود. و سرانجام از این طریق حاکمیت نیروهای دمکراتیک داخلی امکان‌پذیر شد. ‌‌‌[۱] امّا آنچه از اهمیت بیش‌تر برخوردار بود و به‌جامعه سرمایه‌داری اختصاص داشت جنگ بود که صنعتی شده بود. جنگ جهانی اوّل با ارتش‌های فوق‌العاده مجهز و شرکت جمعیت‌های شهری که برای تولید نظامی بسیج شده بوند صورت گرفت.

به‌خاطر این کوشش [شرکت در جنگ] بود که حتی ویلهلماین رایش، سوسیال دمکرات‌ها را در دستگاه حکومتی خود پذیرفت؛ در همین زمینه، در بلژیک، کانادا، بریتانیا و آمریکا نیز پذیرفتن حق رأی بسط داده شد.

۳- از دیدگاه بورژوازی وحدت ملی و آزادی، برای توسعه و حمایت تجارت و صنعت و هم‌چنین شکستن قدرت دودمانی فئودالی به‌عنوان عنصری استراتژیکی پذیرفته شده است. برای پیشبرد این هدف‌ها، به‌پشتیبانی توده‌ها بسیار نیازمند بود. گسترش حق رأی در دانمارک، آلمان، نروژ، فنلاند، و ایتالیا، بخشی از جریان وحدت ملی را تشکیل می‌داد.

۴- رشد تب‌ناک دیگر نیروهای مولد به‌شیوهٔ استثمار سرمایه‌داری اختصاص دارد، چنانکه یکی از دلائل اصلی‌ئی که لیبرال‌های قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم به‌خود اجازه دادند سازگاری دمکراسی با مالکیت خصوصی را نفی کنند، ترس آن‌ها از افزایش بیش از حد مالیات توسط قوانین مردمی و ادارات شهرداری بود. به‌هرحال، انعطاف‌پذیری و امکان گسترش یافتن سرمایه‌داری را نادیده می‌گرفتند. زیرا افزایش مالیات نه مالکیت خصوصی را ورشکسته کرده است و نه انباشت سرمایه را. این افزایش بازدهی تولید است، که در رابطه با افزایش میزان استثمار و درآمد واقعی توده‌های تحت استثمار است، البته این امر به‌خودی خود به‌دمکراسی منجر نمی‌شود. امّا تا آنجا [به دمکراسی] مربوط است که به‌هنگام برخورد بورژوازی با اکثریت تحت استثمار امکان فوق‌العاده وسیعی برای مانور به‌بورژوازی می‌دهد.