خونریزی

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۰۴:۲۷ توسط Parastoo (بحث | مشارکت‌ها) (اصلاح فاصله‌های بینِ خطوط.)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۲

پا گرفته‌ست زمانی است مدید

ناخوش احوالی در پیکر من.

دوستانم، رفقای محرم!

به هوائی که حکیمی برسد، مگذارید

این دل آشوب چراغ

روشنایی بدهد در بر من.


من به تن دردم نیست

یک تب سرکش تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا،

و چرا هر رگ من در تن من سفت و سقط شلاقی است

که فرود آمده سوزان

دم به دم در تن من.

تن من با تن مردم، همه را از تن من ساخته اند،

و به یک جور و صفت میدانم

که در این معرکه انداخته اند.

نبض میخواندمان با هم و می‌ریزد خون، لیک کنون

به دلم نیست که دریابم انگشت گذار

کز کدامین رگ من خونم می‌ریزد بیرون.


یکی از همسفرانم که در این واقعه میبرد نظر، گشت دچار

به تب ذات الجنب

و من، اکنون در من

تب ضعف است برآورده دمار.


من نیازی به حکیمانم نیست

"شرح اسباب" من تب زده در پیش من است

به جز آسودن درمانم نیست.

من به از هر کس

سر بدر میبرم از دردم آسان که ز چیست:

با تنم توفان رفته است

از تنم خون فراوان رفته است

تبم از ضعف من است

ضعفم از خونریزی است.

نیما یوشیج
یوش – تابستان ۱۳۳۱