«من لوله چراغ می‌سازم»: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۲: سطر ۲:
 
[[Image:9-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳]]
 
[[Image:9-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳]]
  
{{ناقص}}
+
 
 +
من لولهْ چراغ می‌سازم
 +
 
 +
لولهٔ چراغ گردسوز.
 +
 
 +
لوله چراغ‌های من
 +
 
 +
شب را
 +
 
 +
در بیغوله‌های تاریک
 +
 
 +
می‌شکند.
 +
 
 +
سرکارگر
 +
 
 +
سردماغ و خوش‌خلق است.
 +
 
 +
اما اگر بی‌گدار به‌آب زدی
 +
 
 +
برایت دک و پوز سالم باقی نمی‌گذارد.
 +
 
 +
سرکارگر، همیشه
 +
 
 +
ساعت‌ها در اتاق دود گرفته‌اش
 +
 
 +
می‌نشیند و سیگار می‌کشد.
 +
 
 +
و من لوله چراغ می‌سازم
 +
 
 +
ده ساعت در روز.
 +
 
 +
<nowiki>***</nowiki>
 +
 
 +
رفیقی دارم
 +
 
 +
که سه تا سه تا
 +
 
 +
لولهْ چراغ‌ها را در تنور می‌چیند.
 +
 
 +
دستمزد من روزی ۵۰ تومان است
 +
 
 +
اما او فقط
 +
 
 +
۳۰ تومان می‌گیرد.
 +
 
 +
من سرم درد می‌کند
 +
 
 +
و او پایش رماتیسم دارد.
 +
 
 +
خانهٔ او خیلی دور است،
 +
 
 +
او در ده تازه‌آباد
 +
 
 +
عاشق «رقیه» است.
 +
 
 +
او فکر می‌کند لوله چراغ‌هایش را
 +
 
 +
«رقیه» هم می‌خرد
 +
 
 +
و در تـَلارِ خانه‌شان، کنار همین لوله چراغ‌هائی که ما می‌سازیم،
 +
 
 +
شب‌ها که جیرجیرک‌ها بی‌امان می‌خوانند
 +
 
 +
می‌نشیند و انتظارش را می‌کشد.
 +
 
 +
اما من از حرف‌هایش روده بُر می‌شوم
 +
 
 +
و هر وقت که من روده‌بر می‌شوم
 +
 
 +
سرکارگر با شکم بزرگش یکدفعه غافلگیرم می‌کند
 +
 
 +
و دک و پوز سالم برایم باقی نمی‌گذارد،
 +
 
 +
و من نیشم را می‌بندم
 +
 
 +
تا چهار ساعت دیگر لولهْ چراغ بسازم.
 +
 
 +
::::::::::{{کوچک}}لوله چراغسازی شوش{{پایان کوچک}}
 +
 
 +
::::::::::محمد‌علی طالبی
 +
{{لایک}}
 +
 
 +
[[رده:کتاب جمعه ۹]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:محمدعلی طالبی]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۴۶

کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳


من لولهْ چراغ می‌سازم

لولهٔ چراغ گردسوز.

لوله چراغ‌های من

شب را

در بیغوله‌های تاریک

می‌شکند.

سرکارگر

سردماغ و خوش‌خلق است.

اما اگر بی‌گدار به‌آب زدی

برایت دک و پوز سالم باقی نمی‌گذارد.

سرکارگر، همیشه

ساعت‌ها در اتاق دود گرفته‌اش

می‌نشیند و سیگار می‌کشد.

و من لوله چراغ می‌سازم

ده ساعت در روز.

***

رفیقی دارم

که سه تا سه تا

لولهْ چراغ‌ها را در تنور می‌چیند.

دستمزد من روزی ۵۰ تومان است

اما او فقط

۳۰ تومان می‌گیرد.

من سرم درد می‌کند

و او پایش رماتیسم دارد.

خانهٔ او خیلی دور است،

او در ده تازه‌آباد

عاشق «رقیه» است.

او فکر می‌کند لوله چراغ‌هایش را

«رقیه» هم می‌خرد

و در تـَلارِ خانه‌شان، کنار همین لوله چراغ‌هائی که ما می‌سازیم،

شب‌ها که جیرجیرک‌ها بی‌امان می‌خوانند

می‌نشیند و انتظارش را می‌کشد.

اما من از حرف‌هایش روده بُر می‌شوم

و هر وقت که من روده‌بر می‌شوم

سرکارگر با شکم بزرگش یکدفعه غافلگیرم می‌کند

و دک و پوز سالم برایم باقی نمی‌گذارد،

و من نیشم را می‌بندم

تا چهار ساعت دیگر لولهْ چراغ بسازم.

لوله چراغسازی شوش
محمد‌علی طالبی