تُرکمن‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۱

یراکپنجی لنگی و حاصلی زحمتکش لینگی

زمین از آن دهقانان، حاصل از آن زحمتکشان



الدن گیدن یرلری قاتیارِیب آلماق گرِک

ظلم ادیان غاصب لانگ کوکنیدان کمک گرک

زمینهای غصبی باز گردد – غاصبان ظالم ریشه کن گردد



ایشجی تایخان بیرلگی – سینگیش اوچون گرک دوز

اتحاد دهقانان و کارگران لازمه پیروزی است


اوقو گرِک خط گرک ترکمنچه مکتب گرک

خط و فرهنگ و مکتب ترکمنی احیاء شود


از شعارهای تظاهرات دهقانی اسفندماه ۵۷


ظاهر ماجرا چنین است: اجساد چهار مبارز ترکمن، توسط افراد سپاه پاسداران در کنار جادهٔ بجنورد – در فاصلهٔ یکصدوپنجاه کیلومتری محل دستگیری آنان پیدا شد. - شاید بیش از هرکس دیگر، دستگاه دولت وقت بود که خود را در برابر این حادثه حیران و متعجب نشان داد. در این داستانی که اندک اندک دارد در توطئه سکوت به دست فراموشی سپرده می‌شود چه طنز تلخی نهفته است! - حقیقت این است که دستگیری این چهارتن مبارز درست توسط ابزار سرکوب همان دستگاهی صورت گرفته بود که از وقوع این جنایت سیاسی انگشت حیرت به دندان می‌گزد!

این «واقعه» که قدرتمندان و دولتمداران از طریق عناصر آگاه یا ناآگاه وابسته به خود، آزادیخواهان مبارز را به بند کشد، و آنگاه کاشف به عمل آید که این افراد «ناگهان» و به طرزی «شگفت‌آور» سر به نیست شده‌اند، سناریوی بسیار کهنه‌ئی است که به عنوان یکی از ده‌ها نمونه‌اش می‌توان از دستگیری روزا لوگزامبورگ انقلابی جنبش کارگری آلمان، در ۱۵ ژانویه ۱۹۱۹ و سر به نیست شدن او توسط «عده‌ئی ناشناس» یاد کرد. چیزی که هست بعدها برای همگان روشن شد که جنایتکاران ناشناس، کسی جز مزدوران و دوستاقبانان حکومتی نبودند.

ازآن زمانی که تصرف زمین‌ها توسط دهقانان فقیر ترکمن آغاز شد و اولین حرکت‌ها در روستاهای پشمک Peshmak و یلقی Yelgay به‌هفته‌های قبل از قیام بهمن ماه برمی‌گردد. ناگهان ترکمن‌ها «ضدانقلاب» و «تجزیه‌طلب» می‌شوند و این القاب که در ابتدا توسط طرفداران قانون اساسی و کسانی چون نقشبندی به آنان اعطاء شد، هنوز به همان سماجت از طرف قدرتمندان جدید به کار برده می‌شود. این روال عادی ضمناً مبین حقیقتی است عمیق و اجتماعی. آنجا که کوشش برای رفع ستم و تجاوزات طبقاتی، برای برانداختن زورگوئی و قدرتمداری سرمایه، برای مرتفع کردن مناسبات براساس غارت و استثمار است، همهٔ غارتگران و زورگویان، استثمارگران و حافظیت نظم طبقاتی در هر لباس و با هر منشاء و قرارگاهی همگون عمل میکنند و «دشمن» مشترکشان را باز می‌شناسند و با در خطر دیدن «ایده‌آل»هایشان که چیزی جز مجموعهٔ فشرده و انتزاعی شده منافع‌شان نیست، تا آنجا به پیش میروند که دوستاقبان آلمانی سال ۱۹۱۹ یا زندان‌بان ایرانی سال ۱۳۵۸ هم رفتار طرفداران قانون‌اساسی و سلطنت با جمهوری‌خواهان قدرتمدار مخالف خود هم بیان می‌شوند. درست از اینروست که چماق به‌دستان و ششلول‌بندان «ناشناس» آلمانی ۱۹۱۹ چون والدمارپابست سروان سوار نظام ارتش آلمان (که اولین‌بار درسال ۱۹۵۹ به شرکت خود در قتل روزالوگزامبورگ اعتراف کرد) و چماق به‌دستان و تفنگداران ناشناس مسئول قتل چهار مبارز ترکمن، آن‌زمان که دستور جنایت صادر می‌شود برای اولیت بار قربانیان خود را می‌بینند تا سرهاشان را به‌کوبند و سینه‌هاشان را نشانه روند. مسأله برسر یک عداوت خصوصی نیست. در ترور آزادی‌خواهان و انقلابیون با خصومت فردی روبرو نیستیم، درهمهٔ این مثال‌ها داستان طولانی و عظیم مبارزه اجتماعی، استثمار و رهائی، سرکوب و آزادی، مهر و خصومت طبقاتی مطرح است. درک ابعاد این «ترورهای ساده» با عوامل «ناشناس» فقط در دیدن ابعاد کوشش و مبارزه طبقات و خلق‌های محروم برای رهائی میسّر است.

این که خون این چهار مبارز ترکمن در کدام زندان، کنار کدام دیوار، در پشت دیوارهای کدام خرابه یا زیر کدام پُل و به دست چه‌کسانی برخاک ریخت نکته‌ئی است که سرانجام روزی روشن خواهد شد امّا آنچه شاید هم‌اکنون نیز روشن است و می‌باید بدان پرداخت علت این جنایت و جنایات شبیه آن است:

کشتار کسانی چون توماج و مخدوم و واحدی و جرجانی نیز، همچون قتل روزالوکزامبورگ و کارل لیب‌کنشت و ترور هزاران انقلابی دیگر در این گوشه و آن گوشهٔ جهان، اتفاقی ساده یا جنایتی زائیدهٔ اختلافی خصوصی یا چیزی از این نوع نیست. در امتداد جادهٔ بجنورد – آنجا که اجساد بی‌جان این چهار ترکمن قهرمان به‌دست آمد، به مرز زندگی قومی نزدیک می‌شویم که افراد زحمتکش آن ده‌ها سال زیر تحقیر و ستم، زیر فشار سرکوب و بی‌خانمانی و آوارگی زیست کرده‌اند دیرزمانی نیست که بخش وسیعی از این قوم در تلاش ساختن آیندهٔ عاری از ستم طبقاتی و سرکوب قومی و دست‌اندرکار آزاد کردن خویشند. این که آیا دهقانان، قالی‌بافان، ماهیگیران، چوپانان، صنعتگران خرده‌پا و کارگران ترکمن می‌توانند جدا از سایر نقاط ایران و بدون ریشه‌کن کردن مناسباتی که بر پایه‌های غارت و استثمار و سرکوب استوار است در سطح کشوری و جهانی به آزادی و رهائی کامل دست یابند بحث دیگری است؛ اما این که آنان می‌کوشند و فراوان هم می‌کوشند که خود را رها سازند و زندگی متجلی در شوراها را زمینه سازی کنند واقعیتی است. اگر جرمی شده باشد که اکنون دولتمداران به مجازات آن برخاسته باشند جز تقسیم زمین‌ها، جز برپاداری شوراها و نهادهای خودگردان، جز سلب مالکیت از کسانی که از توده‌های زحمتکش ترکمن سلب مالکیت کرده‌اند، جز خواندن ترانه به زبان خود، داشتن مکتب و مجلس خود.... چه می‌تواند باشد؟ به میدان واقعی زیست و کوشش دهقانان و قالیبافان ترکمن نگاه کنیم و به‌بینیم که چرا در این میدان و از میان این انسان‌ها گاهی این و زمانی آن به مرگ توسط «ناشناسان» و یا دژخیمان آشنا محکوم می‌شوند.

***

ترکمانان ایران، آنچه که به‌عنوان خلق ترکمن خوانده می‌شود قریب به ۸۰۰هزار نفرند. منطقهٔ واقعی ترکمن‌نشین دویست‌هزار کیلومترمربع وسعت دارد. از نظر جغرافیائی این منطقه جلگه وسیعی است که بین ۵۶٫۳۰ – ۵۴٫۱۵ درجه طول شرقی و ۳۸٫۲۳ و ۳۶٫۱۵ درجه عرض شمالی واقع شده است و از شمال به رود اترک و مرز اتحادجماهیرشوروی، از شرق به استان خراسان و پشت ناحیه جرگلان شهرستان بجنورد و از سمت جنوب به خاکریز «شاه مرز» در حاشیه دهات استراباد و شاهرود و دامغان و از طرف مغرب به دریای خزر محدود می‌شود. به‌طور کلی و نادقیق منطقه بین میانکاله تا ناحیه جرگلان را ترکمن صحرا می‌نامند.

لازم بیادآوری است که ترکمانان ایران از چگلی، اغوزوغزو.. هستند و ایل از دو قبیله بزرگ اصلی تشکیل شده، قبیله گوکلان و قبیله یموت یاقره‌چورقای. یموت که عموماً در کناره‌های شرقی دریای خزر زندگی می‌کنند به دو طایفه، شرف جعفربای (شامل تقریباً