برتولت برشت، شاعر تآتر و اندیشههایش دربارهٔ هنر و تاریخ در نگاهی بهنمایشنامهٔ مادر: تفاوت بین نسخهها
جز |
(بازنگری تا پایان صفحهٔ ۳۵.) |
||
سطر ۱۵: | سطر ۱۵: | ||
− | '''«آنها که | + | ::'''«آنها که زیردستند، زیردست نگهداشته خواهند شد''' |
− | '''تا | + | ::'''تا بالادستان بالادست بمانند.''' |
− | '''رذالت بالادستان را حدّ | + | ::'''رذالت بالادستان را حدّ و مرزی نیست.''' |
− | '''حتی | + | ::'''حتی اگر به ازین بودند نیز''' |
− | '''ثمری نداشت،''' | + | ::'''ثمری نداشت،''' |
− | '''زیرا نظامی که بالادستها پی افکندهاند''' | + | ::'''زیرا نظامی که بالادستها پی افکندهاند''' |
− | ''' | + | ::'''استثمار است و اغتشاش و توحش''' |
− | ''' | + | ::'''و لاجرم غیرقابل قبول.''' |
− | {{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}} | + | ::{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}} |
− | '''تنها | + | ::'''تنها زور است که یاری میدهد؛ آنجا که زور حاکم است.''' |
− | '''تنها آدمیانند که یاری میدهند؛ آنجا که آدمیان، هستند.''' | + | ::'''تنها آدمیانند که یاری میدهند؛ آنجا که آدمیان، هستند.''' |
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
{{کوچک}} | {{کوچک}} | ||
− | ب.برشت | + | '''ب.برشت''' |
− | [از نمایشنامهٔ یوحنای قدیس کشتارگاهها] | + | [از نمایشنامهٔ '''یوحنای قدیس کشتارگاهها'''] |
{{پایان کوچک}} | {{پایان کوچک}} | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
− | |||
− | در این مقاله میکوشیم بر اساس یکی از نمایشنامههای او- '''مادر'''- | + | دربارهٔ برشت و نظریات او تا به امروز در مطبوعات و رادیو تلویزیون سخن بسیار گفته شده است (هرچند به طور پراکنده و زیر فشار سانسور) و کتابهائی از او و دربارهٔ او به چاپ رسیده است و از آن جمله اثر دکتر فرامرز بهزاد، استاد ادبیات آلمانی در دانشگاه تهران. |
+ | |||
+ | در این مقاله میکوشیم بر اساس یکی از نمایشنامههای او - '''مادر''' - به طور فشرده به تئاتری که '''برشت''' ارائه میدهد نگاهی بکنیم. | ||
==شیوهٔ «فاصله گذاری»== | ==شیوهٔ «فاصله گذاری»== | ||
− | برشت در | + | برشت در نوشتهئی با عنوان '''نظریه سیاسی «فاصله گذاری» در تئاتر،''' به'''ضرورت و اولویت اندیشه''' نسبت به '''احساس''' اشاره میکند و به این استنتاج صریح میرسد که برای درک واقعیت و غلبه بر آن، باید از '''واقعیت''' فاصله گرفت. |
− | این فاصله گرفتن | + | این فاصله گرفتن به معنی انزوا گزیدن و دورشدن از واقعیت نیست. بلکه به نظر برشت، هنرمند باید نسبت به واقعیت - هرچه هست - جانبدار، علاقهمند، مسؤول و متعهد، و در برابر آن مسلح به سلاح خرد و منطق باشد؛ و برای این که بتواند در تغییر و تصحیح و اصلاح و بهبود واقعیت نقش مؤثر خود را ایفا کند باید از احساس و هیجان بپرهیزد و دستخوش آن نشود. هنرمند باید «داور واقعیت» باشد، و داوری آگاهانه و منطقی تنها برای آن کس میسراست که بتواند فاصله بگیرد. |
− | خاصیت و اهمیت انسان در این است که | + | خاصیت و اهمیت انسان در این است که «بتواند به شگفت آید»، «بتواند سؤال کند» و برشت در این معنی چنین نوشته است: |
− | + | :«...ما کارگر را میبینیم که به یک مؤسسهٔ اقتصادی خوراک میدهد، آن را کامل میکند و بدان قدرت میبخشد؛ یعنی به همان دستگاهی که او را '''زیردست''' نگه میدارد... | |
− | روشنفکران را میبینیم که دانش و | + | :روشنفکران را میبینیم که دانش و وجدانشان را میفروشند... |
− | ما هنرمندان، خودمان را میبینیم که در و دیوار کشتیهای شکستهٔ در حال غرق شدن را نقاشی میکنیم...» | + | :ما هنرمندان، خودمان را میبینیم که در و دیوار کشتیهای شکستهٔ در حال غرق شدن را نقاشی میکنیم...» |
− | پس از این مقدمه نتیجه میگیرد که باید همه، و هنرمند پیش از دیگران، | + | پس از این مقدمه نتیجه میگیرد که باید همه، و هنرمند پیش از دیگران، به خاطر کاری که انجام میدهند از خود به شگفت آیند، از خود سؤال کنند و داور خود شوند. یعنی از خود فاصله گیرند تا بتوانند بپرسند که چرا اینچنین زندگی میکنند. - و وظیفهٔ خاص هنرمند است که این «چرا» و همهٔ «چراها»ی دیگر را تعمیم دهد و همه گیر کند: |
− | «...چه از این طبیعیتر که ما [هنرمندان] راهها و شیوههائی کشف کنیم که این شگفتی | + | :«...چه از این طبیعیتر که ما [هنرمندان] راهها و شیوههائی کشف کنیم که این شگفتی به همه سرایت کند؟» |
− | و این، پایه و اساس نظریه و شیوهٔ «فاصله گذاری» است | + | و این، پایه و اساس نظریه و شیوهٔ «فاصله گذاری» است به معنی «در یک زمان در بطن واقعیت و بیرون از واقعیت قرار داشتن.» |
− | شاید در | + | شاید در این جا این یادآوری لازم باشد که: اصل '''دوگانگی''' به خودی خود نکتهٔ تازهئی نیست. مثلاً در آثار '''لوئیجی پیراندللو''' - بازی نویس بزرگ ایتالیائی - نیز '''دوگانگی''' مطرح است. منتها تفاوت '''برشت''' با او در این است که '''پیراندللو''' اگر جدی و شوخی و واقعیت و خیال را در آثار خود مطرح میکند مرز مشخصی میان دوگانگیهای خود نمیگذارد و اصولاً براین نکته تأکید میکند که میان حقیقت و مجاز خط فاصل آشکاری وجود ندارد. حال آنکه برشت - در مقام هنرمندی معتقد به «دانش» و آفرینندهٔ «تئاتر عصر علم»، برآن است که حتی اگر در واقعیت روزمره گاهی خود و احساس چنان درهم میآمیزد که حقیقت محو میشود، وظیفهٔ هنرمند متعهد این است که جانبِ خرد را بگیرد و مانع آن شود که بازیگر و تماشاگر، خود را و زندگی را و حقیقت را از یاد ببرند و به یکباره در دامن رؤیاها و تخیّلات به خواب روند. |
− | == | + | ==چه گونه هنرمند باید فاصله را حفظ کند، و حتی پیش از آن، فاصله را به وجود آورد؟== |
− | هر جا که '''برشت''' از راهها و شیوهها و تمهیدات سخن | + | هر جا که '''برشت''' از راهها و شیوهها و تمهیدات سخن به میان میآورد منظورش همین است: یافتن شیوهٔ کار. و ما در این جا میکوشیم شگردهای او را - و تاحد امکان باتوجه به نمایشنامهٔ '''مادر -''' نشان دهیم. |
− | اهمیت موسیقی و بهویژه ترانه (تنها و دست جمعی) در آثار برشت. | + | *اهمیت موسیقی و بهویژه ترانه (تنها و دست جمعی) در آثار برشت. |
− | '''«ترانهها را از دیگر بخشها جدا کنید.''' | + | ::'''«ترانهها را از دیگر بخشها جدا کنید.''' |
− | '''با شعار، با موسیقی با تغییر نور''' | + | ::'''با شعار، با موسیقی با تغییر نور''' |
− | '''با عنوانها، با تصاویر، نشان دهید که اینک''' | + | ::'''با عنوانها، با تصاویر، نشان دهید که اینک''' |
− | '''برادران هنری تئاترند که پا | + | ::'''برادران هنری تئاترند که پا به صحنه میگذارند.''' |
− | '''بازیگران | + | ::'''بازیگران به هیأت خوانندگان درآیند.''' |
− | '''در وضع دیگر رودرروی | + | ::'''در وضع دیگر رودرروی تماشاگر - هنوز ''' |
− | '''جزئی از نمایشند؛ اما اکنون''' | + | ::'''جزئی از نمایشند؛ اما اکنون''' |
− | '''آشکارا همکلام نویسندهاند.''' | + | ::'''آشکارا همکلام نویسندهاند.''' |
− | {{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}} | + | ::{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}} |
− | '''و مادر | + | ::'''و مادر عزیز - ولاسووا -''' |
− | '''در ترانهئی با صدای آرام خبر میدهد''' | + | ::'''در ترانهئی با صدای آرام خبر میدهد''' |
− | '''که پرچم | + | ::'''که پرچم خِرد سرخ است.»''' |
{{کوچک}} | {{کوچک}} | ||
سطر ۱۱۱: | سطر ۱۱۲: | ||
{{پایان کوچک}} | {{پایان کوچک}} | ||
− | |||
− | + | '''برشت''' در این شعر، به روشنی چند نکتهٔ مهم را درمیان میگذارد: | |
− | + | ۱. هنگامی که قرار است در تئاتر او قطعهئی موسیقی اجرا شود، این موسیقی در همان حال که جزئی از کل نمایشنامه و نمایش است باید استقلال داشته باشد و از متن و بازی نمایشی جدا شود. بازیگر در این هنگام به خواننده تبدیل میشود؛ البته نه خوانندهئی که برای پرسوناژ مقابل خود بخواند، بل از بازیگران دیگری که بر صحنه حاضرند جدا میشود، پیش میآید و رو به تماشاگر میخواند. | |
− | + | بنابراین، نقش موسیقی مستقل و از بازی جداست هرچند که در عین حال همراه آن است؛ و در حالت تضاد با بازی، آن را کامل میکند. | |
− | «[خوانندگان] آشکارا همکلام '''نویسندهاند.''' | + | ۲. آنچه در ترانه یا یک قطعهٔ ضربی ارائه میشود، در همان حال که در جهت نمایش است از خط گفتاری آن خارج است. بهگفتهٔ خود '''برشت:''' |
+ | |||
+ | «[خوانندگان] آشکارا همکلام '''نویسندهاند.»''' | ||
سطر ۱۲۶: | سطر ۱۲۸: | ||
− | '''« روی پردهٔ بزرگ''' | + | ::'''« روی پردهٔ بزرگ''' |
− | '''کبوتر صلح بحثانگیز برادرم پیکاسو را''' | + | ::'''کبوتر صلح بحثانگیز برادرم پیکاسو را''' |
− | '''نقش کنید، پشت آن سیمی بکشید و از آن''' | + | ::'''نقش کنید، پشت آن سیمی بکشید و از آن''' |
− | '''پردهٔ | + | ::'''پردهٔ سبکِ دوتکهئی بیاویزید''' |
− | '''که در وسط | + | ::'''که در وسط به هم آید.''' |
− | '''پرده، برحسب نمایشنامه، میتواند نخی یا | + | ::'''پرده، برحسب نمایشنامه، میتواند نخی یا ابریشمی باشد، ''' |
− | '''از چرم سرخ یا | + | ::'''از چرم سرخ یا سفید - چه میدانم -''' |
− | '''امّا زیاد تیره نباشد، چرا که عنوان صحنهها''' | + | ::'''امّا زیاد تیره نباشد، چرا که عنوان صحنهها''' |
− | '''باید برآن منعکس شود.''' | + | ::'''باید برآن منعکس شود.''' |
− | '''پردهٔ مرا تا نیمی از ارتفاع صحنه بالا برید، صحنه را تمام نبندید''' | + | ::'''پردهٔ مرا تا نیمی از ارتفاع صحنه بالا برید، صحنه را تمام نبندید''' |
− | '''تا نمایش جلب نظر کند''' | + | ::'''تا نمایش جلب نظر کند''' |
− | '''و شوق و کنجکاوی باقی بماند.''' | + | ::'''و شوق و کنجکاوی باقی بماند.''' |
− | {{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}} | + | ::{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}}{{گلوله}} |
− | '''به تماشاگران، زیاد نشان ندهید، بل اندکی.''' | + | ::'''به تماشاگران، زیاد نشان ندهید، بل اندکی.''' |
− | '''بگذارید متوجه این نکته باشند''' | + | ::'''بگذارید متوجه این نکته باشند''' |
− | '''که شما جادو نمیکنید''' | + | ::'''که شما جادو نمیکنید''' |
− | '''بلکه کار میکنید، کار، دوستان!»''' | + | ::'''بلکه کار میکنید، کار، دوستان!»''' |
{{کوچک}} | {{کوچک}} | ||
سطر ۱۶۶: | سطر ۱۶۸: | ||
{{پایان کوچک}} | {{پایان کوچک}} | ||
− | |||
− | ۱.کبوتر صلح '''پیکاسو''' با حضور مداوم خود برصحنه، یک عامل | + | در این شعر، '''برشت،''' نقطه نظرهای خود را در کار صحنهپردازی آورده است: |
+ | |||
+ | ۱. کبوتر صلح '''پیکاسو''' با حضور مداوم خود برصحنه، یک عامل فاصلهگذاری و در همان حال نشانهٔ همبستگی بازیگر و تماشاچی در موضوع صلح و آزادی است. | ||
− | ۲.پرده تا بالای صحنه ادامه ندارد و فضای خالی بالای صحنه نیز پیوسته | + | ۲. پرده تا بالای صحنه ادامه ندارد و فضای خالی بالای صحنه نیز پیوسته به تماشاگر هشدار میدهد که صحنه صحنه است و نه زندگی به شکل و هیأت دیگر بر صحنه. |
− | ۳.و سرانجام، این سفارش اکید که تمامی واقعیت زندگی را در یک دکور کامل نمایش ندهید؛ «کم نشان بدهید» تا تماشاگر تصور نکند که دارید جادو | + | ۳. و سرانجام، این سفارش اکید که تمامی واقعیت زندگی را در یک دکور کامل نمایش ندهید؛ «کم نشان بدهید» تا تماشاگر تصور نکند که دارید جادو میکنید. |
− | ==پروژکسیون تصاویر، و نصب و آویختن عنوانها و شعارها== | + | ==پروژکسیون تصاویر، و نصب و آویختن عنوانها و شعارها.== |
− | در شعری که آوردیم '''برشت''' پیشنهاد کرده بود که | + | در شعری که آوردیم '''برشت''' پیشنهاد کرده بود که به عرض صحنه سیمی بکشند و عنوان صحنهها را بر آن بتابانند. |
− | خود او، در اجرای نمایش '''مادر''' چندین شعار نوشته و آویخته بود که در متن نمایش | + | خود او، در اجرای نمایش '''مادر''' چندین شعار نوشته و آویخته بود که در متن نمایش به آنها اشارهئی نشده است. به طور نمونه: |
− | در صحنهٔ ششم: | + | در صحنهٔ ششم: '''«کارگران میکوشند که بدانند''' |
:::'''زیرا برای پیروزی نیازمند دانستنند.''' | :::'''زیرا برای پیروزی نیازمند دانستنند.''' | ||
− | ::::::::::::''' | + | ::::::::::::'''لنین»''' |
− | در صحنهٔ هفتم: | + | در صحنهٔ هفتم: '''«لنین به زنان: |
− | :::'''ثابت کنید که میتوانید بجنگید!''' | + | :::'''ثابت کنید که میتوانید بجنگید!»''' |
− | در صحنهٔ نهم: | + | در صحنهٔ نهم: '''«اثر فعالیت زنان در اجتماع باید بیش از اینها مورد توجه قرار گیرد، تا زنان بتوانند از زندگی بورژوائی خانه و روانشناسی خانوادگی فاصله بگیرند!»''' |
− | در صحنهٔ چهاردهم: | + | در صحنهٔ چهاردهم: '''«نوامبر ۱۹۱۷ -''' |
− | ::'''زحمتکشان روسیه قدرت را | + | :::'''زحمتکشان روسیه قدرت را به دست گرفتند.»''' |
− | [ همراه با این شعار، برای آغاز این صحنه فیلم مستندی از انقلاب اکتبر برای نمایش آماده شده بود که دولت آلمان مانع نمایش آن شد.] | + | [همراه با این شعار، برای آغاز این صحنه فیلم مستندی از انقلاب اکتبر برای نمایش آماده شده بود که دولت آلمان مانع نمایش آن شد.] |
شعار دیگری که در همین صحنه دیده می شد این بود: | شعار دیگری که در همین صحنه دیده می شد این بود: | ||
− | :: | + | :::'''«بدون زنان، جنبش واقعی تودهها به وجود نمیآید.''' |
− | + | ::::::::::::'''لنین»''' | |
− | طبیعی است که آویختن شعار بر در و دیوار تئاتر یا بر صحنه، و بازتاباندن عنوان صحنهها یا شعارها بر پرده، نوعی قطع تداوم یا قطع رابطه و | + | طبیعی است که آویختن شعار بر در و دیوار تئاتر یا بر صحنه، و بازتاباندن عنوان صحنهها یا شعارها بر پرده، نوعی قطع تداوم یا قطع رابطه و به عبارت دیگر همان فاصله گذاشتن و فاصله گرفتن است. |
==شعر فاقد قافیه، با اوزان بیقاعده== | ==شعر فاقد قافیه، با اوزان بیقاعده== | ||
− | به سال ۱۹۳۷ (چهل و سه سال پیش) برشت دربارهٔ آخرین اشعار خود و | + | به سال ۱۹۳۷ (چهل و سه سال پیش) برشت دربارهٔ آخرین اشعار خود و به طور کلی در باب اشعاری که در ذهن او بود چنین نوشت: |
− | « ...وقتی که من شعر بیقافیه چاپ کردم مورد این ایراد واقع شدم که چرا آن را '''شعر''' نامیدهام. | + | :«...وقتی که من شعر بیقافیه چاپ کردم مورد این ایراد واقع شدم که چرا آن را '''شعر''' نامیدهام. - ایراد درستی است، چرا که شعر، اگر از قافیه صرف نظر میکند، قاعدتاً وزنش کامل است. حال آنکه بسیاری از آخرین اشعار من نه قافیه دارد نه وزن کامل و منظمی. من در پاسخ این سؤال که چرا اینها را '''شعر''' میدانم میگویم: درست است که وزن اینها منظم نیست، امّا متناوب و سکتهدار و زنده است...» |
− | در این جا برشت توضیح میدهد که دوچیز مشخص الهامبخش او در سرودن اشعار تازهاش بودهاست: یکی شعارهائی که کارگران آلمانی در عید میلاد مسیح «همخوانی» | + | در این جا برشت توضیح میدهد که دوچیز مشخص الهامبخش او در سرودن اشعار تازهاش بودهاست: یکی شعارهائی که کارگران آلمانی در عید میلاد مسیح «همخوانی» میکردهاند، و دیگری آنچه فروشندگان کنار خیابان و طوافان برای تبلیغ کالائی که خود میفروشند فریاد میکنند. |
در این هر دو مورد، آنچه سخت توجه برشت را بهخود جلب کرد تقطیع آهنگین فوق العاده گوشنواز همیشه ثابت شعارها و جملات تبلیغی بود. | در این هر دو مورد، آنچه سخت توجه برشت را بهخود جلب کرد تقطیع آهنگین فوق العاده گوشنواز همیشه ثابت شعارها و جملات تبلیغی بود. |
نسخهٔ ۲ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۱۴
- «آنها که زیردستند، زیردست نگهداشته خواهند شد
- تا بالادستان بالادست بمانند.
- رذالت بالادستان را حدّ و مرزی نیست.
- حتی اگر به ازین بودند نیز
- ثمری نداشت،
- زیرا نظامی که بالادستها پی افکندهاند
- استثمار است و اغتشاش و توحش
- و لاجرم غیرقابل قبول.
- • • • • • • • • • • • • • • • • • • •
- تنها زور است که یاری میدهد؛ آنجا که زور حاکم است.
- تنها آدمیانند که یاری میدهند؛ آنجا که آدمیان، هستند.
ب.برشت
[از نمایشنامهٔ یوحنای قدیس کشتارگاهها]
دربارهٔ برشت و نظریات او تا به امروز در مطبوعات و رادیو تلویزیون سخن بسیار گفته شده است (هرچند به طور پراکنده و زیر فشار سانسور) و کتابهائی از او و دربارهٔ او به چاپ رسیده است و از آن جمله اثر دکتر فرامرز بهزاد، استاد ادبیات آلمانی در دانشگاه تهران.
در این مقاله میکوشیم بر اساس یکی از نمایشنامههای او - مادر - به طور فشرده به تئاتری که برشت ارائه میدهد نگاهی بکنیم.
شیوهٔ «فاصله گذاری»
برشت در نوشتهئی با عنوان نظریه سیاسی «فاصله گذاری» در تئاتر، بهضرورت و اولویت اندیشه نسبت به احساس اشاره میکند و به این استنتاج صریح میرسد که برای درک واقعیت و غلبه بر آن، باید از واقعیت فاصله گرفت.
این فاصله گرفتن به معنی انزوا گزیدن و دورشدن از واقعیت نیست. بلکه به نظر برشت، هنرمند باید نسبت به واقعیت - هرچه هست - جانبدار، علاقهمند، مسؤول و متعهد، و در برابر آن مسلح به سلاح خرد و منطق باشد؛ و برای این که بتواند در تغییر و تصحیح و اصلاح و بهبود واقعیت نقش مؤثر خود را ایفا کند باید از احساس و هیجان بپرهیزد و دستخوش آن نشود. هنرمند باید «داور واقعیت» باشد، و داوری آگاهانه و منطقی تنها برای آن کس میسراست که بتواند فاصله بگیرد.
خاصیت و اهمیت انسان در این است که «بتواند به شگفت آید»، «بتواند سؤال کند» و برشت در این معنی چنین نوشته است:
- «...ما کارگر را میبینیم که به یک مؤسسهٔ اقتصادی خوراک میدهد، آن را کامل میکند و بدان قدرت میبخشد؛ یعنی به همان دستگاهی که او را زیردست نگه میدارد...
- روشنفکران را میبینیم که دانش و وجدانشان را میفروشند...
- ما هنرمندان، خودمان را میبینیم که در و دیوار کشتیهای شکستهٔ در حال غرق شدن را نقاشی میکنیم...»
پس از این مقدمه نتیجه میگیرد که باید همه، و هنرمند پیش از دیگران، به خاطر کاری که انجام میدهند از خود به شگفت آیند، از خود سؤال کنند و داور خود شوند. یعنی از خود فاصله گیرند تا بتوانند بپرسند که چرا اینچنین زندگی میکنند. - و وظیفهٔ خاص هنرمند است که این «چرا» و همهٔ «چراها»ی دیگر را تعمیم دهد و همه گیر کند:
- «...چه از این طبیعیتر که ما [هنرمندان] راهها و شیوههائی کشف کنیم که این شگفتی به همه سرایت کند؟»
و این، پایه و اساس نظریه و شیوهٔ «فاصله گذاری» است به معنی «در یک زمان در بطن واقعیت و بیرون از واقعیت قرار داشتن.»
شاید در این جا این یادآوری لازم باشد که: اصل دوگانگی به خودی خود نکتهٔ تازهئی نیست. مثلاً در آثار لوئیجی پیراندللو - بازی نویس بزرگ ایتالیائی - نیز دوگانگی مطرح است. منتها تفاوت برشت با او در این است که پیراندللو اگر جدی و شوخی و واقعیت و خیال را در آثار خود مطرح میکند مرز مشخصی میان دوگانگیهای خود نمیگذارد و اصولاً براین نکته تأکید میکند که میان حقیقت و مجاز خط فاصل آشکاری وجود ندارد. حال آنکه برشت - در مقام هنرمندی معتقد به «دانش» و آفرینندهٔ «تئاتر عصر علم»، برآن است که حتی اگر در واقعیت روزمره گاهی خود و احساس چنان درهم میآمیزد که حقیقت محو میشود، وظیفهٔ هنرمند متعهد این است که جانبِ خرد را بگیرد و مانع آن شود که بازیگر و تماشاگر، خود را و زندگی را و حقیقت را از یاد ببرند و به یکباره در دامن رؤیاها و تخیّلات به خواب روند.
چه گونه هنرمند باید فاصله را حفظ کند، و حتی پیش از آن، فاصله را به وجود آورد؟
هر جا که برشت از راهها و شیوهها و تمهیدات سخن به میان میآورد منظورش همین است: یافتن شیوهٔ کار. و ما در این جا میکوشیم شگردهای او را - و تاحد امکان باتوجه به نمایشنامهٔ مادر - نشان دهیم.
- اهمیت موسیقی و بهویژه ترانه (تنها و دست جمعی) در آثار برشت.
- «ترانهها را از دیگر بخشها جدا کنید.
- با شعار، با موسیقی با تغییر نور
- با عنوانها، با تصاویر، نشان دهید که اینک
- برادران هنری تئاترند که پا به صحنه میگذارند.
- بازیگران به هیأت خوانندگان درآیند.
- در وضع دیگر رودرروی تماشاگر - هنوز
- جزئی از نمایشند؛ اما اکنون
- آشکارا همکلام نویسندهاند.
- • • • • • • • • • • • • • • • • • •
- و مادر عزیز - ولاسووا -
- در ترانهئی با صدای آرام خبر میدهد
- که پرچم خِرد سرخ است.»
(از خرید برنج)
برشت در این شعر، به روشنی چند نکتهٔ مهم را درمیان میگذارد:
۱. هنگامی که قرار است در تئاتر او قطعهئی موسیقی اجرا شود، این موسیقی در همان حال که جزئی از کل نمایشنامه و نمایش است باید استقلال داشته باشد و از متن و بازی نمایشی جدا شود. بازیگر در این هنگام به خواننده تبدیل میشود؛ البته نه خوانندهئی که برای پرسوناژ مقابل خود بخواند، بل از بازیگران دیگری که بر صحنه حاضرند جدا میشود، پیش میآید و رو به تماشاگر میخواند.
بنابراین، نقش موسیقی مستقل و از بازی جداست هرچند که در عین حال همراه آن است؛ و در حالت تضاد با بازی، آن را کامل میکند.
۲. آنچه در ترانه یا یک قطعهٔ ضربی ارائه میشود، در همان حال که در جهت نمایش است از خط گفتاری آن خارج است. بهگفتهٔ خود برشت:
«[خوانندگان] آشکارا همکلام نویسندهاند.»
پرده و دکور تاتر
- « روی پردهٔ بزرگ
- کبوتر صلح بحثانگیز برادرم پیکاسو را
- نقش کنید، پشت آن سیمی بکشید و از آن
- پردهٔ سبکِ دوتکهئی بیاویزید
- که در وسط به هم آید.
- پرده، برحسب نمایشنامه، میتواند نخی یا ابریشمی باشد،
- از چرم سرخ یا سفید - چه میدانم -
- امّا زیاد تیره نباشد، چرا که عنوان صحنهها
- باید برآن منعکس شود.
- پردهٔ مرا تا نیمی از ارتفاع صحنه بالا برید، صحنه را تمام نبندید
- تا نمایش جلب نظر کند
- و شوق و کنجکاوی باقی بماند.
- • • • • • • • • • • • • • • • • • •
- به تماشاگران، زیاد نشان ندهید، بل اندکی.
- بگذارید متوجه این نکته باشند
- که شما جادو نمیکنید
- بلکه کار میکنید، کار، دوستان!»
(از خرید برنج)
در این شعر، برشت، نقطه نظرهای خود را در کار صحنهپردازی آورده است:
۱. کبوتر صلح پیکاسو با حضور مداوم خود برصحنه، یک عامل فاصلهگذاری و در همان حال نشانهٔ همبستگی بازیگر و تماشاچی در موضوع صلح و آزادی است.
۲. پرده تا بالای صحنه ادامه ندارد و فضای خالی بالای صحنه نیز پیوسته به تماشاگر هشدار میدهد که صحنه صحنه است و نه زندگی به شکل و هیأت دیگر بر صحنه.
۳. و سرانجام، این سفارش اکید که تمامی واقعیت زندگی را در یک دکور کامل نمایش ندهید؛ «کم نشان بدهید» تا تماشاگر تصور نکند که دارید جادو میکنید.
پروژکسیون تصاویر، و نصب و آویختن عنوانها و شعارها.
در شعری که آوردیم برشت پیشنهاد کرده بود که به عرض صحنه سیمی بکشند و عنوان صحنهها را بر آن بتابانند.
خود او، در اجرای نمایش مادر چندین شعار نوشته و آویخته بود که در متن نمایش به آنها اشارهئی نشده است. به طور نمونه:
در صحنهٔ ششم: «کارگران میکوشند که بدانند
- زیرا برای پیروزی نیازمند دانستنند.
- لنین»
- زیرا برای پیروزی نیازمند دانستنند.
در صحنهٔ هفتم: «لنین به زنان:
- ثابت کنید که میتوانید بجنگید!»
در صحنهٔ نهم: «اثر فعالیت زنان در اجتماع باید بیش از اینها مورد توجه قرار گیرد، تا زنان بتوانند از زندگی بورژوائی خانه و روانشناسی خانوادگی فاصله بگیرند!»
در صحنهٔ چهاردهم: «نوامبر ۱۹۱۷ -
- زحمتکشان روسیه قدرت را به دست گرفتند.»
[همراه با این شعار، برای آغاز این صحنه فیلم مستندی از انقلاب اکتبر برای نمایش آماده شده بود که دولت آلمان مانع نمایش آن شد.]
شعار دیگری که در همین صحنه دیده می شد این بود:
- «بدون زنان، جنبش واقعی تودهها به وجود نمیآید.
- لنین»
طبیعی است که آویختن شعار بر در و دیوار تئاتر یا بر صحنه، و بازتاباندن عنوان صحنهها یا شعارها بر پرده، نوعی قطع تداوم یا قطع رابطه و به عبارت دیگر همان فاصله گذاشتن و فاصله گرفتن است.
شعر فاقد قافیه، با اوزان بیقاعده
به سال ۱۹۳۷ (چهل و سه سال پیش) برشت دربارهٔ آخرین اشعار خود و به طور کلی در باب اشعاری که در ذهن او بود چنین نوشت:
- «...وقتی که من شعر بیقافیه چاپ کردم مورد این ایراد واقع شدم که چرا آن را شعر نامیدهام. - ایراد درستی است، چرا که شعر، اگر از قافیه صرف نظر میکند، قاعدتاً وزنش کامل است. حال آنکه بسیاری از آخرین اشعار من نه قافیه دارد نه وزن کامل و منظمی. من در پاسخ این سؤال که چرا اینها را شعر میدانم میگویم: درست است که وزن اینها منظم نیست، امّا متناوب و سکتهدار و زنده است...»
در این جا برشت توضیح میدهد که دوچیز مشخص الهامبخش او در سرودن اشعار تازهاش بودهاست: یکی شعارهائی که کارگران آلمانی در عید میلاد مسیح «همخوانی» میکردهاند، و دیگری آنچه فروشندگان کنار خیابان و طوافان برای تبلیغ کالائی که خود میفروشند فریاد میکنند.
در این هر دو مورد، آنچه سخت توجه برشت را بهخود جلب کرد تقطیع آهنگین فوق العاده گوشنواز همیشه ثابت شعارها و جملات تبلیغی بود.
متاسفانه چون برگردان فارسی آنها نمی تواند ضرب و آهنگ عبارات را چنان که در زبان آلمانی هست نشان بدهد ناگزیر در این جابه مثالهائی در زبان فارسی و جریانهای روزمرهٔ زندگی اجتماعی خودمان اشاره می کنیم:
یک سال پیش، هنگامی که دختران دبیرستانهای تهران بهساختمان تلویزیون آمده بودند تا خواستهای خود را مطرح کنند، ناگهان این شعار که بهطور خلقالساعه بهوجود آمد یک صدا فریاد شد:
سرِــ آزاــ دی ِــ ما
حجا ــ بفک ْــ ری دا ــ رَد
[سرِآزادی ما/حجاب فکری دارد!]
که تقطیع عروضی آن کم و بیش منطبق است با: مفاعلن فعولُن ــ مفاعلن فعولن. مضمون شعار شاعرانه است، با وزن متغیر و سکتهداری که خونی پرتحرک در آن میجوشد.
جالب این جا است که چند لحظه بعد شعار شاعرانه (یا شعرِ شعاری ِ) دیگری از میان جمع دختران معترض برخاست:
درــ بهاــ رآــ زادی
جاــ ی ِآــ زادی ــ خالی
[دربهارآزادی/ جای آزادی خالی!]
که تقطیع عروضی آن کم و بیش منطبق است با فاعلن مفاعیلن ــ فاعلن مفاعیلن.
وشعار سومینی، همچنان در نهایت زیبائی و قاطعیت:
این اس ــ تازاــ دیی ِــ ما
مردم ــ قضاــ وتْ کُ ــ نید
[این است آزادی ما/مردم، قضاوت کنید!]
که تقطیع عروضی آن کم و بیش منطبق است با قالب شعار نخستین، یعنی: مفاعلن فعولن ــ مفاعلن فعولن.
مورد دوم را که برشت بدان اشاره میکندــ فریاد طوّافان ــ تفصیل نمیدهیم و بهذکر این معنی از نوشتهٔ خود او اکتفا میکنیم که « برای وی ــ بهعنوان شاعر صحنه ــ مضمون شعر مهم است. شعر مردم عادی، مردم کوچه و بازار بود که بهاو الهام بخشید و فرم لازم را عرضه کرد. او بهاینگونه شعر میاندیشید، یعنی بهشعری که مردم از روی نیاز میسرایند و نه آنچه شاعران مینویسند.»
نمایش داستانی
یونانیها ادب را بهسه بخش تقسیم کرده بودند: شعر، داستان، نمایش. و در بخش اخیر، در نمایش، از وحدتهای سهگانهئی که مراعات میکردند نیز آگاهیم: وحدت موضوع (یک موضوع واحد)، وحدت زمان (یک زمان مشخص و پیوسته)، و وحدت مکان (یک مکان بخصوص). دریافت روشن این نکته آسان است که، لاجرم، فضای نمایش یونانی فضائی مستدیر بود و در آن همه چیز بر اساس یکجا و یک زمان و یک موضوع دور میزد. شاید بتوان گفت که آنان برآن بودند که از بستگی و محدودیت بهآزادی برسند. نیز میدانیم که شکسپیر، این بزرگترین شاعر تئاتر، بود که دایرهٔ یونانی متأثر را شکست.
برشت، زیر تأثیر شکسپیر، تحت تأثیر رمان قرن نوزده، تحت تأثیر تاریخ است. آثار او انتزاعی نیست، آثار او زندگی است. و زندگی سر و ته ندارد.– ابتدا و انتها؟ که میداند؟ مسأله برشت نه یک مرحله بلکه مراحل زندگی است.
کار ویژه و اعتبار خاص او در این است که تداوم متحرِک شکسپیری را درهم میریزد. و قطع و وصل میکند. برشت جریان برق متناوب است.ــ نمایشنامههای او نه یک صحنه، نه سه پرده، بل مجلسهای بسیار و گونهگون است. حتی در یک صحنه چندین و چند بخش متفاوت و گاه« دُمبریده» دارد. همچون شعرهایش، با اوزان سکتهدار و متغیّر.ـــ و در این میان، نمایشنامهٔ مادر نمونهٔ جالبی در مجموعه آثار اوست. بهآنچه خودش در باب چگونگی نگارش آن نوشته است نگاهی میکنیم:
«وقتی نمایشنامهٔ مادر را
بر پایهٔ کتاب رفیق گورکی و
داستانهای کوتاهِ فراوانی از دیگر رفقا
ـــ در موضوع مبارزات روزانهٔ مردم ـــ مینوشتم،
بی حاشیه پردازی، بهزبانی رُک و راست
کلمات معمولی و آشنا را آوردم؛
حرکاتِ نقشها را بهدقت برگزیدم
همانطور که انسان بر حسب ذوق و توانائیش
از گفتار و کردار بزرگان سخن میگوید.
آنچه را که روزی هزاربار
در خانههای تحقیرشده اتفاق میافتد
همچون رویدادهای بزرگ تاریخی بهنمایش گذاشتم و
آن همه را بههیچ وجه از اقدامات فرماندهان و
سیاستمداران مشهور کتابهای درسی
کمبهاتر جلوه ندادم.
وظیفهٔ خود میدانستم از شخصیتی تاریخی سخن بگویم
از مبارز گمنامی در جامعهٔ بشری،
تا الهامبخش دیگران شود.
• • • • • • • • • • • • • • • • • •
[از نامهٔ برشت بهتآتر کارگری نیویورک که بهسال ۱۹۳۵ نمایشنامهٔ مادر را اجرا کرده بود.]
فشردهٔ نمایشنامهٔ «مادر»
سال ۱۹۰۵ است. ولاسووا، بیوهٔ یک کارگر، در این اندیشهٔ دردناک است که با دستمزد ناچیز پسرش پاول چهگونه برای او غذای مقوی تهیه کند.ــ در این حال، پاول که عضو گروه کارگران انقلابی است سرگرم چاپ اعلامیهٔ دعوت کارگران است بهاتحاد و اقدام بهمبارزهٔ صنفی.
پلیس برای تفتیش بهخانهٔ محقر آنها میریزد، و مادر گرچه با فعالیتهای سیاسی پسرش مخالف است برای حفظ جان پاول که از سوی پلیس مسؤول چاپ و پخش اعلامیّهها شناخته شده خود را بهمیان میاندازد و اعتراف میکند که «گناهکار واقعی» اوست نه پاول؛ و بهاین ترتیب درگیر فعالیتهای سیاسی میشود.
در تظاهرات ماه مه کارگران، وقتی پرچمدار صفوف کارگران بهشهادت میرسد، زنی که پرچم را بر دوش میگیرد ولاسووا است!
پاول توقیف میشود و رفقای او مادر را از تهور بهراستوف منتقل کرده در خانهٔ معلمی جای میدهند که بهدلیل محافظهکاری و «سر بهراه بودن» خانهٔ امنی دارد. مادر، خانهٔ معلم را بهمرکز آموزش سیاسی تبدیل میکند و با تشویق و ترغیب معلم، او را بهدرس دادن بهکارگران وامیدارد.
پاول از زندان میگریزد و در نیمه راه سفر بهفنلاند برای پیوستن بهانقلابیان با مادر که سخت مشغول تهیهٔ شبنامه است دیدار میکند. اکنون مسائل انقلاب برای مادر حیاتیتر از مسائل عاطفی و خانوادگی است، و بدین جهت دیدار مادر و فرزند چند لحظه بیش نمیپاید. پاول راه فنلاند را در پیش میگیرد، امّا خبر شهادتش را میآورند.
به سال ۱۹۱۷، در انقلاب کارگری، مادر پرچم سرخ را بهدست میگیرد...
***
چنان که میبینیم، نمایشنامه مراحل رشد سیاسی و آگاهی طبقاتی یک زن ساده را تا حد یک مبارز معتقد و آگاه، در طول دوازده سال، در چهارده مجلس همراه با ترانههائی که بهطور یک نفره یا گروهی اجرا میشود بهنمایش میگذارد. این نمایشنامه نخستین بار بهسال ۱۹۳۲ با گروهی مرکب از بازیگران حرفهئی و آماتور در تئاتر کمدی برلن بر صحنه آمد.
ماجرای نمایش البته در روسیهٔ تزاری میگذشت امّا برشت بهآلمان میاندیشید بهویژه که رشد و گسترش غولآسای حزب نازی را زیر چشم داشت، و بدین جهت باید گفت که هدف اصلی او از نوشتن مادر بیدارکردن و هشدار دادن بهملت آلمان بود. در آن زمان هنوز احزاب سوسیالیست و کمونیست با حزب اوباش نازی و احزاب محافظه کار همآوردی میکردند.
از نقدهائی که بر نمایش مادر نوشته شد بهخوبی میتوان فضای حاکم برآن زمان را دریافت:
نقدهائی برای اجرای «مادر» ـــ ۱۹۳۲
روزنامهٔ دویچه الگه مانیه زایتونگ
«....به عنوان یک نمایش قابل بحث نیست امّا از لحاظ سیاسی، با شیوهٔ شیرفهم کردن خلایق که « تنها زور است که مطرح است، و هر وسیلهئی که مورد نیاز باشد درست خواهد بود» البته مهم است....
امّا بهعنوان یک کار تئاتری: همهٔ این شگردها و نوآوریها چیزی را بیان نمیکند....»
***
روزنامهٔ گرمانیا که تمایلات نازی داشت:
«... بالاخره آن روز فرا رسید که بهمطرح کنندگان برشت بهعنوان یک پدیدهٔ زیباشناسی [:ـــ چرا؟ـــ بهاین دلیل که یک سبک تئاتری ایجاد کرده است.] پاسخی در خور بدهیم. پشت سر برشت بههیچ وجه خصوصیات فردی او قرار ندارد. پشت سر او همهٔ ایدئولوژی کمونیسم ایستاده است، واین موضوع را نمایش او در تئاتر کمدی بهخوبی ثابت کرد... حالا دیگر ارزیابی او نه با محک زیباشناسی، بلکه با محک سیاسی باید صورت بگیرد.»
تخطئهٔ برشت و محدود کردن او بهاندیشههای سیاسیش توطئه بزرگی بود که ناسیونال سوسیالیستها از طریق همین روزنامهها آغاز کردند. در همان سال نخستین فیلم برشت نیز توقیف شد. سال بعدـــ۱۹۳۳ـــ با رسیدن هیتلر و حزب نازی بهقدرت، دو نمایش برشت را از صحنه پایین کشیدند که یکی از آنها اثر بسیار جالب توجه او یوحنای مقدس کشتارگاهها[۱] بود. برشت ناگزیر شد در همان سال از آلمان فاشیستها بگریزد.
امّا در همان سال ۳۲ پست سرخ ـــ یکی از روزنامههای کارگری ـــ چنین نوشته بود: « در باب این تئاتر سیاسی باید فکر کنیم. ما درست همین را میخواهیم: در آن از هر زرق و برق ظاهرفریبی چشمپوشی شدهاست تا بتوانیم اندیشهٔ خود را بر مسألهٔ اساسی متمرکز کنیم. بهصراحت اعلام کردهاند که « ما وقایع را جور دیگری جلوه نمیدهیم. بهوضوح پیداست ما کی هستیم و چه میخواهیم. برای بحث آمادهایم. خودداری از هرگونه ابهام و ایهام نشانهٔ احترام عمیق بهتماشاچیان است و نشان میدهد که آنها در تماشاچی نه بهچشم بچهئی که قصد گولزدنش را داشته باشند، بل بهعنوان شخص بزرگ و بالغ و عاقلی نگاه میکنند که میخواهد و میتواند تصمیم بگیرد.
این نمایش، مسألهٔ تمامی کارگران است.
همهٔ تشکیلاتْ و اتحادیههای کارگری طرفداری و پشتیبانی خود را از فعالیت این گروه تئاتری اعلام کردهاند. انتشارات پست سرخ، شش اجرای این گروه را برای خوانندگان خود ذخیره کردهاست....»
***
لازم است اینجا بهنکتهٔ مهمی اشاره کنیم: در چاپ مادر (در انتشارات رورو، آلمان غربی،۱۹۶۷) چند نمونه از نقدهائی که بر اجرای اثر در سال ۱۹۳۲ برلن و ۱۹۳۵ نیویورک نوشته شده آمده است. تمامی این نقدها از روزنامههای ارگان حزب نازی یا محافظهکار آلمان نقل شده. حتی مطبوعات آمریکا نیز مطالب روزنامههای محافظهکار آلمان را برای انعکاس نظریات انتقادی خود مورد استفاده قرار داده بودند. بنابراین لازم بهتوضیح نیست که نقد روزنامهٔ پست سرخ در این کتاب منعکس نشدهاست.
این عمل انتشارات روروـــ که در جهان نظایر بسیار دارد ـــ در حقیقت تحریف تاریخ، تقلب در تاریخ است. ـــ توضیح میدهیم که نقد روزنامهٔ پست سرخ را نویسندهٔ این سطور از کتاب «کار تئاتر، ۶ اجرا از برلینر آنسامبل» [از انتشارات برلینر آنسامبل، زیر نظر هلنه وایگل ـــ هنرپیشهٔ بزرگ آلمانی و همسر برشت ـــ چاپ دوسلدورف] برداشتهام.
تاتر زندگی روزمرّه
یک سال پیش از اجرای مادر و شاید همزمان با خلق این نمایشنامه، برشت شعری با عنوان بالا سرود که متن کامل آن در شماره ۶ (صفحه ۱۳۸ کتاب جمعه) بهچاپ رسیده و بخشی از آن چنین است:
«شما هنرمندان که نمایشی برپا میدارید
در تالارهای بزرگ، زیر نور آفتابهای مصنوعی
در برابر جماعت خاموش،
گهگاه آن نمایشهائی را بجوئید
که در خیابانها اتفاق میافتد.
آن نمایش روزمرّه را که هزار بار تماشا میشود،
آن نمایش بینام امّا سخت زنده را،
آن نمایش را که از زندگی مشترک آدمیان تغذیه میکند
• • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • »
برشت در سال ۱۹۵۱، پس از نزدیک بهبیست سال، بار دیگر مادر را در برلینر آنسامبل بر صحنه آورد. دنیا دگرگون شده بود، هیتلر و موسولینی پی کار خود رفتهبودند، و برخی از دوستان همفکر و همراه برشت کشورهایشان را خود اداره میکردند. امّا برشت این همیشه انقلابی، معتقد بود که هنرمند هیچوقت و هیچجا استراحت نمیکند و همیشه در حرکت است. همیشه در راه است، بهسوی فردا. فردای بهتر برای همگان.
با برگردان شرحی از او که بهسال ۱۹۵۳ نوشتهاست این مقال را پایان میدهم:
تاتر باید آموزش باشد
«توقع زیادی نیست این که از تئاتر بخواهیم آگاهیدهنده و نمایشگر تصاویر روشنی از واقعیت باشد.
تئاتر ما باید لذت آگاهی و ذوق تغییر واقعیّت را ایجاد کند. تماشاگران ما تنها نباید بشنوند که چگونه پرومتهٔ بندی آزاد میشود، بلکه باید آزادکردن پرومته را بیاموزند.
همهٔ علائق و شور و شوق کاشفان و مخترعان، تمامی احساس فاتحانهٔ آزادکنندگان میباید از طریق تئاتر ما آموخته شود.»
ایرج زهری
پاورقی
- ^ این نمایشنامه را ابوالحسن وندهور(وفا) زیر عنوان «ژان مقدس کشتارگاهها» بهفارسی برگردانده است. ک.ج.