درخواست‌دهنده: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اتمام بازنگری متن. آغاز رسیدگی به قلم.)
سطر ۷: سطر ۷:
 
{{بازنگری}}
 
{{بازنگری}}
  
Harold Pinter هارولد پینتر
+
هارولد پینتر  Harold Pinter
  
 
اشخاص نمایش:
 
اشخاص نمایش:
سطر ۱۵: سطر ۱۵:
 
'''پیفس''' Piffs
 
'''پیفس''' Piffs
  
 
+
{{کوچک}}
یک دفتر کار. لمب {{نشان|1}}، جوان، مشتاق، بشاش، پرحرارت و  
+
:::::::::::::::::یک دفتر کار. لمب {{نشان|1}}، جوان، مشتاق، بشاش، پرحرارت و جدی. ناآرام و تنها قدم می‌زند. در باز می‌شود. مادموازل پیفس می‌آید تو. به‌نظر می‌رسد که عصارهٔ لیاقت و کارآئی است.
جدی. ناآرام و تنها قدم می‌زند. در باز می‌شود. مادموازل
+
{{پایان کوچک}}
پیفس می‌آید تو. به‌نظر می‌رسد که عصارهٔ لیاقت و کارآئی
 
است.
 
  
 
'''پیفس:''' آ، صبح‌بخیر.
 
'''پیفس:''' آ، صبح‌بخیر.
سطر ۲۹: سطر ۲۷:
 
'''لمب:''' بله، خودم هستم.
 
'''لمب:''' بله، خودم هستم.
  
'''پیفس:''' (در حال مطالعه یک یادداشت) شما برای تصدی این پست خالی درخواست نوشته‌اید، درسته؟
+
'''پیفس:''' {{کوچک}}(در حال مطالعه یک یادداشت) {{پایان کوچک}}شما برای تصدی این پست خالی درخواست نوشته‌اید، درسته؟
  
 
'''لمب:''' دقیقأ همین طوره.
 
'''لمب:''' دقیقأ همین طوره.
سطر ۳۷: سطر ۳۵:
 
'''لمب:''' بله، بله. در واقع فیزیک تمام زندگی منه.
 
'''لمب:''' بله، بله. در واقع فیزیک تمام زندگی منه.
  
'''پیفس:''' (با بی‌حالی) بسیار خب، معمولأ روش ما اینه که قبل از رسیدگی به‌کیفیت کار درخواست‌کننده‌ها برای تعیین لیاقت و شایستگی روانی‌شون همیشه یه آزمایش کوچولو از اونا می‌کنیم. مانعی که نداره؟
+
'''پیفس:''' {{کوچک}}(با بی‌حالی){{پایان کوچک}} بسیار خب، معمولأ روش ما اینه که قبل از رسیدگی به‌کیفیت کار درخواست‌کننده‌ها برای تعیین لیاقت و شایستگی روانی‌شون همیشه یه آزمایش کوچولو از اونا می‌کنیم. مانعی که نداره؟
  
 
'''لمب:''' آ، اختیار دارین، نخیر.
 
'''لمب:''' آ، اختیار دارین، نخیر.
  
 
'''پیفس:''' بسیار خوب.
 
'''پیفس:''' بسیار خوب.
 
+
{{کوچک}}
 
:::::::::::::::::پیفس اشیائی را از داخل کشو بیرون می‌آورد، بعد می‌آید به‌طرف لمب و یک صندلی برایش می‌گذارد.
 
:::::::::::::::::پیفس اشیائی را از داخل کشو بیرون می‌آورد، بعد می‌آید به‌طرف لمب و یک صندلی برایش می‌گذارد.
 +
{{پایان کوچک}}
 +
'''پیفس:''' لطفأ بشینین. {{کوچک}}(لمب می‌نشیند.){{پایان کوچک}} می‌تونم اینارو به‌کف دستاتون وصل کنم؟
  
'''پیفس:''' لطفأ بشینین. (لمب می‌نشیند.) می‌تونم اینارو به‌کف دستاتون وصل کنم؟
+
'''لمب:''' {{پایان کوچک}}(با خوشروئی.){{پایان کوچک}} چی هستن؟
 
 
'''لمب:''' (با خوشروئی.)چی هستن؟
 
  
 
'''پیفس:''' الکترودَن.
 
'''پیفس:''' الکترودَن.
سطر ۵۳: سطر ۵۱:
 
'''لمب:''' الکترود؟ آ، بله، البته. چه چیزای کوچولو موچولوی بامزه‌ئی!
 
'''لمب:''' الکترود؟ آ، بله، البته. چه چیزای کوچولو موچولوی بامزه‌ئی!
  
 +
{{کوچک}}
 
:::::::::::::::::(پیفس الکترودها را به‌کف دست‌های لمب وصل می‌کند.)
 
:::::::::::::::::(پیفس الکترودها را به‌کف دست‌های لمب وصل می‌کند.)
 
+
{{پایان کوچک}}
 
:::::::::::::::::'''پیفس:''' خب، حالا گوشی‌آ.
 
:::::::::::::::::'''پیفس:''' خب، حالا گوشی‌آ.
  
 +
{{کوچک}}
 
:::::::::::::::::(ایرفون‌ها{{نشان|2}}را نیز روی سر او وصل می‌کند.)
 
:::::::::::::::::(ایرفون‌ها{{نشان|2}}را نیز روی سر او وصل می‌کند.)
 
+
{{پایان کوچک}}
 
  '''لمب:''' می‌گم... سرگرمی خوبیه‌ها!
 
  '''لمب:''' می‌گم... سرگرمی خوبیه‌ها!
  
 
'''پیفس:''' حالا وصلش می‌کنم به‌برق.
 
'''پیفس:''' حالا وصلش می‌کنم به‌برق.
  
 +
{{کوچک}}
 
:::::::::::::::::(دو شاخه را به‌پریز وصل می‌کند.)
 
:::::::::::::::::(دو شاخه را به‌پریز وصل می‌کند.)
 +
{{پایان کوچک}}
 +
'''لمب:''' {{کوچک}}(با اندکی نگرانی){{پایان کوچک}}وصلش کردین، آره؟ آ، آره، البته که کردین، آره. وصلش کردین، مگه نه؟
  
'''لمب:''' (با اندکی نگرانی)وصلش کردین، آره؟ آ، آره، البته که کردین، آره. وصلش کردین، مگه نه؟
+
{{کوچک}}
 
 
 
:::::::::::::::::(پیفس روی چهارپایهٔ بلندی می‌ایستد و از آن بالا لمب را می‌نگرد.)
 
:::::::::::::::::(پیفس روی چهارپایهٔ بلندی می‌ایستد و از آن بالا لمب را می‌نگرد.)
 
+
{{پایان کوچک}}
 
حالا این قدرت و شایستگی منو معـ... معلوم می‌کنه، مگه نه؟
 
حالا این قدرت و شایستگی منو معـ... معلوم می‌کنه، مگه نه؟
  
سطر ۷۷: سطر ۷۹:
 
'''پیفس''': شُلِ شُل. بیشتر، بیشتر. کاملأ شُل کردین؟
 
'''پیفس''': شُلِ شُل. بیشتر، بیشتر. کاملأ شُل کردین؟
  
 +
{{کوچک}}
 
::::::::::::::::::لمب با سر تأئید می‌کند.  
 
::::::::::::::::::لمب با سر تأئید می‌کند.  
  
 
::::::::::::::::::پیفس دکمه‌ئی را که به‌چهارپایه وصل است فشار می‌دهد. صدای وزوز گوشخراش کرکننده‌ئی بلند می‌شود. لمب تکان شدیدی می‌خورد. دست‌هایش به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را با خود به‌جلو هُل می‌دهد، روی زمین درمی‌غلتد و با جان کندن به‌زیر صندلی می‌خزد. پیفس خونسرد و آرام، او را می‌نگرد. صدا قطع می‌شود. لمب دزدانه از زیر صندلی سرک می‌کشد، سینه‌مال می‌آید بیرون، می‌ایستد، خودش را تکان می‌دهد، با دهان بسته می‌خندد و بعدروی صندلی ولو می‌شود.
 
::::::::::::::::::پیفس دکمه‌ئی را که به‌چهارپایه وصل است فشار می‌دهد. صدای وزوز گوشخراش کرکننده‌ئی بلند می‌شود. لمب تکان شدیدی می‌خورد. دست‌هایش به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را با خود به‌جلو هُل می‌دهد، روی زمین درمی‌غلتد و با جان کندن به‌زیر صندلی می‌خزد. پیفس خونسرد و آرام، او را می‌نگرد. صدا قطع می‌شود. لمب دزدانه از زیر صندلی سرک می‌کشد، سینه‌مال می‌آید بیرون، می‌ایستد، خودش را تکان می‌دهد، با دهان بسته می‌خندد و بعدروی صندلی ولو می‌شود.
 
+
{{پایان کوچک}}
  
 
'''پیفس:''' می‌خواستین وانمود کنین آدمی هستین که خیلی زود به‌هیجان میاد؟
 
'''پیفس:''' می‌خواستین وانمود کنین آدمی هستین که خیلی زود به‌هیجان میاد؟
سطر ۱۲۰: سطر ۱۲۳:
 
'''پیفس:''' شده که بعد از کار روزانه احساس خستگی کنین؟ یا ضعف؟ یا کج خلقی؟ یا بی‌حوصلگی؟ حساسیت شدید؟ گیجی؟ عبوسی؟ بطالت؟ ناخوشی؟ پریشون حواسی؟ بی‌خوابی؟ بی‌اشتهائی؟ بی‌قراری؟ نتونین راحت یه جا بشینین؟ نتونین کمرتونو راست کنین؟ احساس شهوت؟ سستی و تنبلی؟ هیجان؟ سرمستی؟ تمنا؟ قدرت؟ ترس و وحشت؟ بی‌حسّ و حالی؟ از قدرت؟ از ترس؟ از تمنا؟
 
'''پیفس:''' شده که بعد از کار روزانه احساس خستگی کنین؟ یا ضعف؟ یا کج خلقی؟ یا بی‌حوصلگی؟ حساسیت شدید؟ گیجی؟ عبوسی؟ بطالت؟ ناخوشی؟ پریشون حواسی؟ بی‌خوابی؟ بی‌اشتهائی؟ بی‌قراری؟ نتونین راحت یه جا بشینین؟ نتونین کمرتونو راست کنین؟ احساس شهوت؟ سستی و تنبلی؟ هیجان؟ سرمستی؟ تمنا؟ قدرت؟ ترس و وحشت؟ بی‌حسّ و حالی؟ از قدرت؟ از ترس؟ از تمنا؟
  
'''لمب:''': (در اندیشه) خُب، خیلی مشکله که آدم واقعأ بگه که -
+
'''لمب:''': {{کوچک}}(در اندیشه){{پایان کوچک}} خُب، خیلی مشکله که آدم واقعأ بگه که -
  
 
'''پیفس:''' سازش‌تون چه‌طوره؟ آمیزش‌تون خوبه؟
 
'''پیفس:''' سازش‌تون چه‌طوره؟ آمیزش‌تون خوبه؟
سطر ۱۵۳: سطر ۱۵۶:
 
'''پیفس:''' زن‌ها شما را به‌وحشت میندازن؟
 
'''پیفس:''' زن‌ها شما را به‌وحشت میندازن؟
  
 +
{{کوچک}}
 
::::::::::::::::::دکمه‌ای را که در سوی دیگر چهارپایه است فشار می‌دهد. صحنه غرق نور قرمز رنگی صحنه را در خود فرو می‌برد. صحنه با هر سؤال خانم پیفس خاموش و روشن می‌شود.
 
::::::::::::::::::دکمه‌ای را که در سوی دیگر چهارپایه است فشار می‌دهد. صحنه غرق نور قرمز رنگی صحنه را در خود فرو می‌برد. صحنه با هر سؤال خانم پیفس خاموش و روشن می‌شود.
 
+
{{پایان کوچک}}
  
 
'''پیفس:''' چی شون شما رو به‌وحشت میندازه؟ (پشت سرهم:) لباسشون؟ کفش‌شون؟ صداشون؟ خنده‌شون؟ نگاه‌شون؟ راه رفتن‌شون؟ نشستن‌شون؟ لبخند زدن‌شون؟ حرف زدن‌شون؟ لب و دهن‌شون؟ دستاشون؟ پاهاشون؟ ساقاشون؟ روناشون؟ زانوهاشون؟ چشماشون؟ (ضربه طبل) هاشون؟ (ضربهٔ سنج)هاشون؟ (صدای ترمبون)هاشون؟ (یک نُت بَم)هاشون؟
 
'''پیفس:''' چی شون شما رو به‌وحشت میندازه؟ (پشت سرهم:) لباسشون؟ کفش‌شون؟ صداشون؟ خنده‌شون؟ نگاه‌شون؟ راه رفتن‌شون؟ نشستن‌شون؟ لبخند زدن‌شون؟ حرف زدن‌شون؟ لب و دهن‌شون؟ دستاشون؟ پاهاشون؟ ساقاشون؟ روناشون؟ زانوهاشون؟ چشماشون؟ (ضربه طبل) هاشون؟ (ضربهٔ سنج)هاشون؟ (صدای ترمبون)هاشون؟ (یک نُت بَم)هاشون؟
سطر ۱۶۰: سطر ۱۶۴:
 
'''لمب:''' (با صدای بلند) خب، بسته به‌اینه که واقعا منظورتون چی باشه -
 
'''لمب:''' (با صدای بلند) خب، بسته به‌اینه که واقعا منظورتون چی باشه -
  
 +
{{کوچک}}
 
::::::::::::::::::نور همچنان خاموش و روشن می‌شود. پیفس مجدداً دکمهٔ اولی را فشار می‌دهد و صدای وزوز گوشخراش کرکننده بار دیگر بلند می‌شود. دست لمب بی‌اراده به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را به‌زمین می‌کشد. با سر به‌زمین می‌آید، می‌غلتد، می‌خزد، سعی می‌کند برخیزد، تلوتلو می‌خورد، و پخش زمین می‌شود.
 
::::::::::::::::::نور همچنان خاموش و روشن می‌شود. پیفس مجدداً دکمهٔ اولی را فشار می‌دهد و صدای وزوز گوشخراش کرکننده بار دیگر بلند می‌شود. دست لمب بی‌اراده به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را به‌زمین می‌کشد. با سر به‌زمین می‌آید، می‌غلتد، می‌خزد، سعی می‌کند برخیزد، تلوتلو می‌خورد، و پخش زمین می‌شود.
  
سطر ۱۶۶: سطر ۱۷۱:
 
::::::::::::::::::لمب صورتش را رو به‌بالا می‌گیرد. پیفس او را نگاه می‌کند، به‌طرفش می‌آید و رویش خم می‌شود.
 
::::::::::::::::::لمب صورتش را رو به‌بالا می‌گیرد. پیفس او را نگاه می‌کند، به‌طرفش می‌آید و رویش خم می‌شود.
  
 +
{{پایان کوچک}}
 
'''پیفس:''' از لطفتون متشکرم آقای لمب. نتیجه رو خودمون بعدأ بهتون اطلاع میدیم.
 
'''پیفس:''' از لطفتون متشکرم آقای لمب. نتیجه رو خودمون بعدأ بهتون اطلاع میدیم.
  

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۴۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۸
هارولد پینتر  Harold Pinter

اشخاص نمایش:

لمب Lamb

پیفس Piffs

یک دفتر کار. لمب [۱]، جوان، مشتاق، بشاش، پرحرارت و جدی. ناآرام و تنها قدم می‌زند. در باز می‌شود. مادموازل پیفس می‌آید تو. به‌نظر می‌رسد که عصارهٔ لیاقت و کارآئی است.

پیفس: آ، صبح‌بخیر.

لمب: صبح به‌خیر مادموازل.

پیفس: شما آقای لمب هستید؟

لمب: بله، خودم هستم.

پیفس: (در حال مطالعه یک یادداشت) شما برای تصدی این پست خالی درخواست نوشته‌اید، درسته؟

لمب: دقیقأ همین طوره.

پیفس: فیزیکدان هستید، بله؟

لمب: بله، بله. در واقع فیزیک تمام زندگی منه.

پیفس: (با بی‌حالی) بسیار خب، معمولأ روش ما اینه که قبل از رسیدگی به‌کیفیت کار درخواست‌کننده‌ها برای تعیین لیاقت و شایستگی روانی‌شون همیشه یه آزمایش کوچولو از اونا می‌کنیم. مانعی که نداره؟

لمب: آ، اختیار دارین، نخیر.

پیفس: بسیار خوب.

پیفس اشیائی را از داخل کشو بیرون می‌آورد، بعد می‌آید به‌طرف لمب و یک صندلی برایش می‌گذارد.

پیفس: لطفأ بشینین. (لمب می‌نشیند.) می‌تونم اینارو به‌کف دستاتون وصل کنم؟

لمب: (با خوشروئی.) چی هستن؟

پیفس: الکترودَن.

لمب: الکترود؟ آ، بله، البته. چه چیزای کوچولو موچولوی بامزه‌ئی!

(پیفس الکترودها را به‌کف دست‌های لمب وصل می‌کند.)

پیفس: خب، حالا گوشی‌آ.

(ایرفون‌ها[۲]را نیز روی سر او وصل می‌کند.)

لمب: می‌گم... سرگرمی خوبیه‌ها!

پیفس: حالا وصلش می‌کنم به‌برق.

(دو شاخه را به‌پریز وصل می‌کند.)

لمب: (با اندکی نگرانی)وصلش کردین، آره؟ آ، آره، البته که کردین، آره. وصلش کردین، مگه نه؟

(پیفس روی چهارپایهٔ بلندی می‌ایستد و از آن بالا لمب را می‌نگرد.)

حالا این قدرت و شایستگی منو معـ... معلوم می‌کنه، مگه نه؟

پیفس: مسلمأ. حالا خودتونو شُل کنین، شُلِ شُل. نباید راجع به‌چیز دیگه‌ئی فکر کنین.

لمب: باشه.

پیفس: شُلِ شُل. بیشتر، بیشتر. کاملأ شُل کردین؟

لمب با سر تأئید می‌کند.
پیفس دکمه‌ئی را که به‌چهارپایه وصل است فشار می‌دهد. صدای وزوز گوشخراش کرکننده‌ئی بلند می‌شود. لمب تکان شدیدی می‌خورد. دست‌هایش به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را با خود به‌جلو هُل می‌دهد، روی زمین درمی‌غلتد و با جان کندن به‌زیر صندلی می‌خزد. پیفس خونسرد و آرام، او را می‌نگرد. صدا قطع می‌شود. لمب دزدانه از زیر صندلی سرک می‌کشد، سینه‌مال می‌آید بیرون، می‌ایستد، خودش را تکان می‌دهد، با دهان بسته می‌خندد و بعدروی صندلی ولو می‌شود.

پیفس: می‌خواستین وانمود کنین آدمی هستین که خیلی زود به‌هیجان میاد؟

لمب: نه. خیلی نه. البته من -

پیفس: پس می‌خواستین وانمود کنین عصبی و کم حوصله‌این؟

لمب: کم حوصله؟ نه، من نگفتم کم حوصله‌ام. خب، البته بعضی وقتا یه چیزائی باعث می‌شه که آدم -

پیفس: تا به‌حال دچار حالت افسردگی شدین؟

لمب: خب، دقیقأ نمیشه اسمشو افسردگی گذاشت. گیرم ـ

پیفس: شده بعضی وقتا کارهائی بکنین که صبحش پشیمون بشین و افسوس بخورین؟

لمب: افسوس بخورم؟ کارهائی که باعث پشیمونیم بشه و افسوس بخورم؟... خب، بسته به‌اینه که منظورتون از «بعضی وقتا»چی باشه... می‌خوام بگم که وقتی شما می‌گین «بعضی وقتا» -

پیفس: هیچ وقت پیش اومده که با دیدن زن‌ها هاج و واج بمونین؟

لمب: زن‌ها؟

پیفس: مردها.

لمب: مردها؟... بذارین اول جواب سؤال‌تونو راجع به‌زن‌ها بِدَم -

پیفس: شده بعضی وقتا احساس کنین که هاج و واج موندین؟

لمب: هاج و واج؟

پیفس: با دیدن زن‌ها.

لمب: زن‌ها؟

پیفس: مردها.

لمب: آخه یه دقیقه صبر کنین... ببینم: جوابشو باید جدا جدا بِدَم یا با هم؟

پیفس: شده که بعد از کار روزانه احساس خستگی کنین؟ یا ضعف؟ یا کج خلقی؟ یا بی‌حوصلگی؟ حساسیت شدید؟ گیجی؟ عبوسی؟ بطالت؟ ناخوشی؟ پریشون حواسی؟ بی‌خوابی؟ بی‌اشتهائی؟ بی‌قراری؟ نتونین راحت یه جا بشینین؟ نتونین کمرتونو راست کنین؟ احساس شهوت؟ سستی و تنبلی؟ هیجان؟ سرمستی؟ تمنا؟ قدرت؟ ترس و وحشت؟ بی‌حسّ و حالی؟ از قدرت؟ از ترس؟ از تمنا؟

لمب:: (در اندیشه) خُب، خیلی مشکله که آدم واقعأ بگه که -

پیفس: سازش‌تون چه‌طوره؟ آمیزش‌تون خوبه؟

لمب: تازه رو اون نقطهٔ حسّاسی دس گذاشتین که -

پیفس: مبتلا به‌اِگزِما یا بی‌حالی و بی‌اشتهائی یا غش هستین؟

لمب: واسه چی اینارو -

پیفس:: دست نخورده هسّین؟

لمب: ببخشین؟

پیفس: دست نخورده هسّین؟

لمب: راستش، یه خورده دستپاچه شدم... منظورم اینه که آخه... جلوِ یه خانم -


پیفس: دست نخورده هسّین؟

لمب: بله، نقدأ که هسّم. نمی‌خوام چیزی رو ازتون پنهون کنم.

پیفس: همیشه بودین؟

لمب: آ... بله، همیشه. همیشه.

پیفس: قسم می‌خورین؟

لمب: قسم؟ آ... بله، قسم می‌خورم.

پیفس: زن‌ها شما را به‌وحشت میندازن؟

دکمه‌ای را که در سوی دیگر چهارپایه است فشار می‌دهد. صحنه غرق نور قرمز رنگی صحنه را در خود فرو می‌برد. صحنه با هر سؤال خانم پیفس خاموش و روشن می‌شود.

پیفس: چی شون شما رو به‌وحشت میندازه؟ (پشت سرهم:) لباسشون؟ کفش‌شون؟ صداشون؟ خنده‌شون؟ نگاه‌شون؟ راه رفتن‌شون؟ نشستن‌شون؟ لبخند زدن‌شون؟ حرف زدن‌شون؟ لب و دهن‌شون؟ دستاشون؟ پاهاشون؟ ساقاشون؟ روناشون؟ زانوهاشون؟ چشماشون؟ (ضربه طبل) هاشون؟ (ضربهٔ سنج)هاشون؟ (صدای ترمبون)هاشون؟ (یک نُت بَم)هاشون؟

لمب: (با صدای بلند) خب، بسته به‌اینه که واقعا منظورتون چی باشه -

نور همچنان خاموش و روشن می‌شود. پیفس مجدداً دکمهٔ اولی را فشار می‌دهد و صدای وزوز گوشخراش کرکننده بار دیگر بلند می‌شود. دست لمب بی‌اراده به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را به‌زمین می‌کشد. با سر به‌زمین می‌آید، می‌غلتد، می‌خزد، سعی می‌کند برخیزد، تلوتلو می‌خورد، و پخش زمین می‌شود.
سکوت.
لمب صورتش را رو به‌بالا می‌گیرد. پیفس او را نگاه می‌کند، به‌طرفش می‌آید و رویش خم می‌شود.

پیفس: از لطفتون متشکرم آقای لمب. نتیجه رو خودمون بعدأ بهتون اطلاع میدیم.

برگردان الف. و. وفا

  1. {^ در لغت به‌معنی برّه است و اصطلاحأ به‌شخص بی‌گناه و ساده‌لوح اطلاق می‌شود.
#^ Earphone.