شیلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(کنارِ هم گذاشتنِ دو لتهٔ طرح.)
(بازنگری شد.)
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
  
 
[[Image:11-044.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۴]]
 
[[Image:11-044.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۴]]
 
 
{{بازنگری}}
 
  
  
 
'''یانیس ریتسوس:'''
 
'''یانیس ریتسوس:'''
  
 
به آلنده و نرودا
 
 
<u>
 
<u>
 +
به‌آلنده و نرودا
 
</u>
 
</u>
  
سطر ۲۶: سطر ۲۲:
 
بهای پولاد سه‌ونیم سنت بالا رفته است. و آهن.
 
بهای پولاد سه‌ونیم سنت بالا رفته است. و آهن.
  
بله، آهن هم. دلار. چکمه. دیگ- آی، فریاد کن
+
بله، آهن هم. دلار. چکمه. دیگ - آی، فریاد کن
 +
 
 +
دیگی قیرجوشان - فریاد کن - تا دستانم را در آن فرو برم، دستان بیکاره‌ام را.
  
دیگی قیرجوشان- فریاد کن- تا دستانم را در آن فرو برم، دستان بیکاره‌ام را.
 
 
و ناخن سیاه کنم. هنوز نمی‌دانند چگونه حلقهٔ ریسمان را در گردن افکنند.
 
و ناخن سیاه کنم. هنوز نمی‌دانند چگونه حلقهٔ ریسمان را در گردن افکنند.
بلند کنید شهید مرد زیبا را، بلندتر از آن در که به‌بیرون باز می شود.
+
 
 +
بلند کنید شهید مرد زیبا را، بلندتر از آن در که به‌بیرون باز می‌شود.
  
 
آی، تلخ‌ترین سرنوشت! چه بسیار قهرمانانی که پنهان از زیر طاقیِ تاریخ
 
آی، تلخ‌ترین سرنوشت! چه بسیار قهرمانانی که پنهان از زیر طاقیِ تاریخ
 +
 
گذر می‌دهیم. در قطار دربسته‌ئی پر از ته سیگار و سبدهای خالی ماهیگیران
 
گذر می‌دهیم. در قطار دربسته‌ئی پر از ته سیگار و سبدهای خالی ماهیگیران
 +
 
و پرچم‌هائی که هزار بار تاشان کرده‌اند تا هیچ کس آن‌ها را نشناسد،
 
و پرچم‌هائی که هزار بار تاشان کرده‌اند تا هیچ کس آن‌ها را نشناسد،
  
در انبوهی عرشهٔ کشتی‌ها، در هم فشرده و پوشیده،
+
در انبوهی عرشهٔ کشتی‌ها، درهم فشرده و پوشیده،
  
 
همچون گروه گوژ و گنگ گدایان، و در دلشان سنگ. هماره در گوشه‌ئی
 
همچون گروه گوژ و گنگ گدایان، و در دلشان سنگ. هماره در گوشه‌ئی
 +
 
می‌نشینند،
 
می‌نشینند،
  
 
سه سگ کور و گیتار سرخ فراخ سینهٔ نرودا.
 
سه سگ کور و گیتار سرخ فراخ سینهٔ نرودا.
  
دیگی، دیگی قیرجوشان- فریاد کن- تا دستانم را در آن فرو برم
+
دیگی، دیگی قیرجوشان - فریاد کن - تا دستانم را در آن فرو برم
  
 
دستانی که هنوز نیاموخته‌اند حلقهٔ ریسمان را چگونه به‌گردن باید آویخت.
 
دستانی که هنوز نیاموخته‌اند حلقهٔ ریسمان را چگونه به‌گردن باید آویخت.
سطر ۴۹: سطر ۵۰:
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۱]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۱]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:یانیس ریتسوس]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
 +
 +
{{لایک}}

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۵۳

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه‌های ۴۲ و ۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴۴


یانیس ریتسوس:

به‌آلنده و نرودا

شهید مرد زیبا را تا به‌روی درِ چوب گردو بلند کنید.

بهای پولاد سه‌ونیم سنت بالا رفته است. و آهن.

بله، آهن هم. دلار. چکمه. دیگ - آی، فریاد کن

دیگی قیرجوشان - فریاد کن - تا دستانم را در آن فرو برم، دستان بیکاره‌ام را.

و ناخن سیاه کنم. هنوز نمی‌دانند چگونه حلقهٔ ریسمان را در گردن افکنند.

بلند کنید شهید مرد زیبا را، بلندتر از آن در که به‌بیرون باز می‌شود.

آی، تلخ‌ترین سرنوشت! چه بسیار قهرمانانی که پنهان از زیر طاقیِ تاریخ

گذر می‌دهیم. در قطار دربسته‌ئی پر از ته سیگار و سبدهای خالی ماهیگیران

و پرچم‌هائی که هزار بار تاشان کرده‌اند تا هیچ کس آن‌ها را نشناسد،

در انبوهی عرشهٔ کشتی‌ها، درهم فشرده و پوشیده،

همچون گروه گوژ و گنگ گدایان، و در دلشان سنگ. هماره در گوشه‌ئی

می‌نشینند،

سه سگ کور و گیتار سرخ فراخ سینهٔ نرودا.

دیگی، دیگی قیرجوشان - فریاد کن - تا دستانم را در آن فرو برم

دستانی که هنوز نیاموخته‌اند حلقهٔ ریسمان را چگونه به‌گردن باید آویخت.