از روبه‌رو، با شلاق ۱۳: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۴: سطر ۴:
 
[[Image:13-121.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۱]]
 
[[Image:13-121.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۱]]
  
{{در حال ویرایش}}
+
{{بازنگری}}
  
 
نجیب بودن یک ملت به اندازه روشنفکر بودن یک اسب غم‌انگیز است.
 
نجیب بودن یک ملت به اندازه روشنفکر بودن یک اسب غم‌انگیز است.
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
  
خواندن نمایشنامه، خوردن زنبور عسل اسن (البته کارگردان‌ها و عنکبوت‌ها مختارند).
+
خواندن نمایشنامه، خوردن زنبور عسل است (البته کارگردان‌ها و عنکبوت‌ها مختارند).
  
تبصره: تنها وجه شباهت کارگردان‌ها و عنکبوت‌ها این است که هر دو دام را پهن می‌کنند و آمدن شکار را به‌انتظار می‌نشینند.
+
'''تبصره:''' تنها وجه شباهت کارگردان‌ها و عنکبوت‌ها این است که هر دو دام را پهن می‌کنند و آمدن شکار را به‌انتظار می‌نشینند.
  
تعریف: تآتر، استعمار تماشاگرانی است که خواب‌شان نمی‌برد.
+
'''تعریف:''' تآتر، استعمار تماشاگرانی است که خواب‌شان نمی‌برد.
  
پرانتز: هیچ کارگردانی نیست که کار خود را موفق نداند، اگر نه چرا پول بلیت را آخرکار از تماشاچی نمی‌گیرند؟
+
'''پرانتز:''' هیچ کارگردانی نیست که کار خود را موفق نداند، اگر نه چرا پول بلیت را آخرکار از تماشاچی نمی‌گیرند؟
  
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
 
برای رسیدن به صدسالگی تنها یک کار می‌شود: صبر.
 
برای رسیدن به صدسالگی تنها یک کار می‌شود: صبر.
  
تبصره: البته صدسالگان برای صدساله بودن خود دلائل افتخارآمیزی دارند که فقط به‌درد یک صدسالهٔ احمق می‌خورد.
+
'''تبصره:''' البته صدسالگان برای صدساله بودن خود دلائل افتخارآمیزی دارند که فقط به‌درد یک صدسالهٔ احمق می‌خورد.
  
توضیح: برای پذیرفتن این دلائل، صدساله بودن و احمق بودن به‌تنهائی کافی نیست (می‌گوئید نه، امتحان کنید).
+
'''توضیح:''' برای پذیرفتن این دلائل، صدساله بودن و احمق بودن به‌تنهائی کافی نیست (می‌گوئید نه، امتحان کنید).
  
اشتراط: برای ورود به‌این امتحان کافی است آدم صدساله بشود (اون وقت دیگه خود به‌خود روشاخشه).
+
'''اشتراط:''' برای ورود به‌این امتحان کافی است آدم صدساله بشود (اون وقت دیگه اون دومی خود به‌خود روشاخشه).
  
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
  
یک مصنف جوان قطعه‌ئر را برای اظهارنظر بتهوون نوشت. پیرمرد علی‌رغم ضعف شنوائی به‌آن گوش داد و چون ان را بسیار مزخرف یافته بود به‌جوان گفت «برای شنیدن نشظر من پنج سال دیگر تشریف بیاورید». جوان پرسید: «صبح خدمت برسم یا عصر؟».
+
یک مصنف جوان قطعه‌ئر را برای اظهارنظر بتهوون نوشت. پیرمرد علی‌رغم ضعف شنوائی به‌آن گوش داد و چون ان را بسیار مزخرف یافته بود به‌جوان گفت «برای شنیدن نظر من پنج سال دیگر تشریف بیاورید». جوان پرسید: «صبح خدمت برسم یا عصر؟».
  
توضیح: پُشتکار خوب است ولی برای ورزشکار، نه برای هنرمند. (همچنان که شیرخر خوب است، ولی نه برای بچهٔ آدمیزاد).
+
'''توضیح:''' پُشتکار خوب است ولی برای ورزشکار، نه برای هنرمند. (همچنان که شیرخر خوب است، ولی نه برای بچهٔ آدمیزاد).
  
تأسف و پوزش: می‌دانم که این حرف ممکن است به‌بعضی‌ها بربخورد، ولی نمی‌دانم از کی باید پوزش بخواهم، از ورزشکارها، هنرمندان، یا شیرخر؟
+
'''تأسف و پوزش:''' می‌دانم که این حرف ممکن است به‌بعضی‌ها بربخورد، ولی نمی‌دانم از کی باید پوزش بخواهم، از ورزشکارها، هنرمندان، یا شیرخر؟
  
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
  
برخی از شاعران جوان بدین علت شعرهای بد خود را خوب مب‌پندارند که روزهای درازی را بر سر نوشتن آن از دست داده‌اند.  
+
برخی از شاعران جوان بدین علت شعرهای بد خود را خوب می‌پندارند که روزهای درازی را بر سر نوشتن آن از دست داده‌اند.  
  
تمثیل: «سروانتس» گفته است دیوانه‌‌ئی عادت داشت که سگی را روز همه روز باد کند، و چون علت را می‌پرسیدند می‌گفت: حضرات خیال می‌کنند باد کردن سگ کار ساده‌ئی است!
+
'''تمثیل:''' «سروانتس» گفته است دیوانه‌‌ئی عادت داشت که سگی را روز همه روز باد کند، و چون علت را می‌پرسیدند می‌گفت: «حضرات خیال می‌کنند باد کردن سگ کار ساده‌ئی است!»
  
نتیجهٔ اخلاقی: شاعر حوان از جراح پیر خطرناک‌تر است.
+
'''نتیجهٔ اخلاقی:''' شاعر جوان از جراح پیر خطرناک‌تر است.
  
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
سطر ۴۸: سطر ۴۸:
 
یونانی‌ها گفته‌اند: «بعضی کشیش را دوست می‌دارند، برخی‌ها زن کشیش را».
 
یونانی‌ها گفته‌اند: «بعضی کشیش را دوست می‌دارند، برخی‌ها زن کشیش را».
  
توضیح: البته این ضرب‌المثل تا زمان راسپوتین بیش‌تر اعتبار نداشت (چون آن جانور زن کشیش و خود کشیش را به‌یک چشم نگاه می‌کرد).
+
'''توضیح:''' البته این ضرب‌المثل تا زمان '''راسپوتین''' بیش‌تر اعتبار نداشت (چون آن جانور زن کشیش و خود کشیش را به‌یک چشم نگاه می‌کرد).
  
پرانتز: غرب به‌این جور آدم‌ها می‌گوید «دمکرات».
+
'''پرانتز:''' غرب به‌این جور آدم‌ها می‌گوید «دمکرات».
  
پرانتز در پرانتز: نابغه کسی‌ت که از تجربیات کسی که قرار است بعدها به‌دنیا بیاید استفاده کند (مثل هنریک ایبسن که با توجه به‌تجربیات دمکراتیک راسپوتین گفته بود: اگر به‌خاط دمکراسی از خانه بیرون می‌شوی بهترین شلوارت را مپوش.
+
'''پرانتز در پرانتز:''' نابغه کسی‌ست که از تجربیات کسی که قرار است بعدها به‌دنیا بیاید استفاده کند (مثل '''هنریک ایبسن''' که با توجه به‌ تجربیات دمکراتیک راسپوتین گفته بود: اگر به‌خاطر دمکراسی از خانه بیرون می‌شوی بهترین شلوارت را مپوش.
  
توضیح: این بار هم سرتان کلاه تاریخی گذاشتم.
+
'''توضیح:''' این بار هم سرتان کلاه تاریخی گذاشتم.
  
اخطار: کلاه تاریخی مهم نیست مواظب باشید کلاه جغرافیایی سرتان نرود (در آن صورت دیگر نقشهٔ ایران به‌شکل گُربه نخواهد بود).
+
'''اخطار:''' کلاه تاریخی مهم نیست مواظب باشید کلاه جغرافیایی سرتان نرود (در آن صورت دیگر نقشهٔ ایران به‌شکل گُربه نخواهد بود).
  
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
  
زیباترین اثر آرتور میلر ازدواج با مارلین مونرو است.
+
زیباترین اثر '''آرتور میلر''' ازدواج با '''مارلین مونرو''' است.
  
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
  
لاوآزیه گفته است: «هیچ چیز از عدم به‌وجود نمی‌آید و هیچ چیز وارد عدم نمی‌شود.»
+
'''لاوآزیه''' گفته است: «هیچ چیز از عدم به‌وجود نمی‌آید و هیچ چیز وارد عدم نمی‌شود.»
  
توضیح: این نظریه سال‌ها به‌اثبات رسیده، چرا که سال‌ها می‌گذرد و هیچ کس ندیده است که یکهو یک «پیرمغان» از زمین سبز بشود.
+
'''توضیح:''' این نظریه سال‌ها به‌اثبات رسیده، چرا که سال‌ها می‌گذرد و هیچ کس ندیده است که یکهو یک «پیرمغان» از زمین سبز بشود.
  
تذکر: پیرمغان درواقع عمان مغبچه است که به‌تدریج پیر شده باشد.
+
'''تذکر:''' پیرمغان درواقع عمان مغبچه است که به‌تدریج پیر شده باشد.
  
ضیافت علمی: در فیزیک تبدیل مغبچه به پیرمغان مطابق همان قانونی صورت می‌گیرد که،در شیمی بر طبق آن، نفت تبدیل به‌نفتالین می‌شود.
+
'''ضیافت علمی:''' در فیزیک تبدیل مغبچه به پیرمغان مطابق همان قانونی صورت می‌گیرد که، در شیمی بر طبق آن، نفت تبدیل به‌نفتالین می‌شود.
  
نتیجهٔ اخلاقی: در ایران همه چیز بوی نفت می‌دهد، مگر نفتالین.
+
'''نتیجهٔ اخلاقی:''' در ایران همه چیز بوی نفت می‌دهد، مگر نفتالین.
  
تبصره: بعضی از عرایض من بیشتر شبیه دو خط موازی است که در یک صفحه قرار نگرفته باشد.
+
'''تبصره:''' بعضی از عرایض من بیشتر شبیه دو خط موازی است که در یک صفحه قرار نگرفته باشد.
  
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
  
دریاسالار کاتاریس، مبارزهٔ منفی و توطئه سکوت خلق فرانسه را در زمانه اشغال فرانسه «همله به‌بصل‌النخاع نازیسم» وصف کرده است.
+
دریاسالار '''کاناریس'''، مبارزهٔ منفی و توطئه سکوت خلق فرانسه را در زمانه اشغال فرانسه «حمله به‌بصل‌النّخاع نازیسم» وصف کرده است.
  
توضیح: در آن روزها که هیچ فرد فرانسوی حاضر نبود از مبارزهٔ منفی دست بکشد و با حکومت همکاری کند، مأموران گشتاپو ساعت ۴ صبح مردی را از خواب بیدار کردند و گفتند: «تو باید صدراعظم بشوی!» — مرد خواب زده گفت: «صدراعظمی مانعی ندارد، ولی لطفاً ساعت ۹ تشریف بیاورید!»
+
'''توضیح:''' در آن روزها که هیچ فرد فرانسوی حاضر نبود از مبارزهٔ منفی دست بکشد و با حکومت همکاری کند، مأموران گشتاپو ساعت ۴ صبح مردی را از خواب بیدار کردند و گفتند: «تو باید صدراعظم بشوی!» — مرد خواب زده گفت: «صدرات عظمی مانعی ندارد، ولی لطفاً ساعت ۹ تشریف بیاورید!»
  
مسأله: به نظر شما اگر آدم مجبور باشد ساعت چهار صبح از خواب بیداز شود دیگر چه فرق می‌کند که صدراعظم است یا خروس؟
+
'''مسأله:''' به نظر شما اگر آدم مجبور باشد ساعت چهار صبح از خواب بیداز شود دیگر چه فرق می‌کند که صدراعظم است یا خروس؟
  
تبصره: هیتلر برای شکست رقیبان خود در امر صدارت عظمی، سعی می‌کرد در کم خوابی هم بر آنان پیشی بگیرد و به این علت صبح‌ها ساعت چهار از خواب پا می‌شد.
+
'''تبصره:''' هیتلر برای شکست رقیبان خود در امر صدارت عظمی، سعی می‌کرد در کم خوابی هم بر آنها پیشی بگیرد و به‌این علت صبح‌ها ساعت چهار از خواب پا می‌شد.
  
نتیجهٔ اخلاقی: بیچاره ملتی که زمامدارانش سحرخیز باشند!
+
'''نتیجهٔ اخلاقی:''' بیچاره ملتی که زمامدارانش سحرخیز باشند!
  
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
  
نیچه گفته است: «به‌سراغ زن‌ها که می‌روی تازیانه را فراموض مکن!»، در حالی که گاندی با وضع نظریهٔ آهیمسا گفته بود: «انگلیسی‌ها را نباید آزرد.»
+
'''نیچه''' گفته است: «به‌سراغ زن‌ها که می‌روی، تازیانه را فراموش مکن!»، در حالی که '''گاندی''' با وضع نظریهٔ '''آهیمسا''' گفته بود: «انگلیسی‌ها را نباید آزرد.»
  
تبصره: من به‌شما نخواهم گفت که از گاندی پیروی کنید یا از نیچه. موضوع بستگی به دارد به‌این که شما بخواهید سیاستمدار موفقی باشید یا مرد موفقی.
+
'''تبصره:''' من به‌شما نخواهم گفت که از '''گاندی''' پیروی کنید یا از '''نیچه'''. موضوع بستگی به دارد به‌این که شما بخواهید سیاستمدار موفقی باشید یا مرد موفقی.
  
 
{{ستاره}}
 
{{ستاره}}
  
مارشال ژوکف شهر برلن را زیر آتش گرفته بود و هیتلر در «لانهٔ گرگ» درحالی که میکروفن از شدت انفجار گلوله‌های توپ می‌لرزید شهار می‌داد تا با تسلیح سیزده سالگان و به‌خون و خاکستر کشیدن آنان فرضیهٔ «آلمان برتر از همه» را ثابت کند. حال شما ببینید درایت شرقی را که، در آن روزگار، بی‌انکه کسی را به‌کار افغان‌ها کار می‌باشد، مفسر سیاسی رادیو افغانستان می‌گفت: «ملت شجاع افغان به‌هیچ وجه زیر بار زور نمی‌رود مگر این که زور خیلی پرزور باشد».
+
مارشال '''ژوکف''' شهر '''برلن''' را زیر آتش گرفته بود و '''هیتلر''' در «لانهٔ گرگ» درحالی که میکروفن از شدت انفجار گلوله‌های توپ می‌لرزید شعار می‌داد تا با تسلیح سیزده سالگان و به‌خون و خاکستر کشیدن آنان فرضیهٔ «آلمان برتر از همه» را ثابت کند. حال شما ببینید درایت شرقی را که، در آن روزگار، بی‌آنکه کسی را به‌کار افغان‌ها کار می‌باشد، مفسر سیاسی رادیو افغانستان می‌گفت: «ملت شجاع افغان به‌هیچ وجه زیر بار زور نمی‌رود مگر این که زور خیلی پرزور باشد».
 +
 
 +
'''دیپلماسی تطبیقی:''' در قندهار مردی پوستین را پشت رو بر دوش انداخته بود. پلیس به‌اش گفت: «پوستین را باید از آن رو انداخت» افغان به‌پلیس گفت: «سرکار بهتر می‌فهمید یا بره؟»
 +
 
 +
{{ستاره}}
 +
 
 +
اگر انسان همچون حضرت '''یونس''' مجبور باشد زندگی را در شکم ماهی تجربه کند، دیگر فرقش چیست که ماهی دردریای سیاه شنا کند یا دریای سرخ؟
 +
 
 +
{{ستاره}}
 +
 
 +
کاریکاتوریست‌ها دنیا را کج و کوله‌تر از آنچه هست می‌بینند و انسان را ناقص‌الخقه‌تر از آنچه همیشه بوده است (با شما شرط می‌بندم که بیشتر این جماعت از آن قرص‌های ضدبارداری سابق می‌خوردند. یادتان هست؟).
 +
 
 +
'''جبران خسارت ناشی از بیان حقیقت:''' به‌هرحال بعضی از همین کاریکاتوریست‌ها با چند خط چیزی می‌آفرینند که با هزاران خطی که نویسندگان در کتاب‌ها رقم می‌زنند هم گفته نمی‌شود.
 +
 
 +
'''ضد عقیده:''' در روزهائی که رایش سوم زندگی را بر اهالی بی‌گناه فرانسه سیاه کرده بود، یکی از اعضاء جبههٔ مقاومت فرانسه کاریکاتوری کشید که هیتلر را درحال رنگ زدن در و دیوار نشان می‌داد و زیر آن نوشت:
 +
 
 +
«دنیا به‌صلح ادامه داده بود اگر هر کس سرش به‌کار خودش بود».
 +
 
 +
'''نتیجهٔ غیراخلاقی:''' اگر می‌خواهید مملکت از این هم بدتر بشود، بسپریدش دست دانشجویان دامپزشکی.
 +
 
 +
{{ستاره}}
 +
 
 +
دزد از پلیس باهوش‌تر است، اگرنه دزدی ازهمان بدو پیدایش از جهان رخت برمی‌بست.
 +
 
 +
'''مسأله:''' تعیین کنید اگر همهٔ دزدان دزدی را ترک کنند و به‌کسوت پلیس درآیند جامعه با همه پلیسِ لزوماً بیکار به‌چه روزی می‌افتد؟
 +
 
 +
{{ستاره}}
 +
 
 +
عیب بزرگ کشور ما این است که دیوانه کم دارد.
 +
 
 +
{{ستاره}}
 +
 
 +
هنوز مردانی هستند که خیال می‌کنند تنها راه دوست‌شدن با یک زن ازدواج با اوست، در حالی که تجربه نشان می‌دهد که ازدواج با یک زن تنها را خصومت ورزیدن با او است.
 +
 
 +
'''تبصره:''' مردها ازدواج می‌کنند، تا با عشق مبارزه کنند و زنی را که دوست می‌دارند از دست بدهند.
 +
 
 +
{{ستاره}}
 +
 
 +
علت شکست آلمانی‌ها این بود که برادران روس ما بسیار بیسواد بودند و زبان آلمانی نمی‌دانستند تا به‌نطق‌های هیتلر گوش بدهند، درحالی که سربازان آلمانی دست کم این یکی را می‌دانستند.
 +
 
 +
'''پرانتز:''' خدا نخواست که یخِ '''زامنهوف''' در قضیهٔ رواج یک زبان همه فهم جهانی بگیرد، وگرنه همهٔ ملت‌های دنیا نطق‌های سران یکدیگر را می‌شنیدند و همه از هم شکست می‌خوردند.
 +
 
 +
'''خروس بی‌محل:''' گشنگی زیاد، آشپز ناشی را روسفید می‌کند.
 +
 
 +
{{ستاره}} بهار، فصل بره‌هاست.
  
دیپلماسی تطبیقی: در قندهار مردی پوستین را پشت رو بر دوشت انداخته بود. پلیس به‌اش گفت: «پوستین را باید از آن رو انداخت» افغان به‌پلیس گفت: «سرکار بهتر می‌فهمید یا بره؟»
 
  
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۳]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۳]]

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۰۵:۱۰

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۱۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۱

نجیب بودن یک ملت به اندازه روشنفکر بودن یک اسب غم‌انگیز است.

***

خواندن نمایشنامه، خوردن زنبور عسل است (البته کارگردان‌ها و عنکبوت‌ها مختارند).

تبصره: تنها وجه شباهت کارگردان‌ها و عنکبوت‌ها این است که هر دو دام را پهن می‌کنند و آمدن شکار را به‌انتظار می‌نشینند.

تعریف: تآتر، استعمار تماشاگرانی است که خواب‌شان نمی‌برد.

پرانتز: هیچ کارگردانی نیست که کار خود را موفق نداند، اگر نه چرا پول بلیت را آخرکار از تماشاچی نمی‌گیرند؟

***

برای رسیدن به صدسالگی تنها یک کار می‌شود: صبر.

تبصره: البته صدسالگان برای صدساله بودن خود دلائل افتخارآمیزی دارند که فقط به‌درد یک صدسالهٔ احمق می‌خورد.

توضیح: برای پذیرفتن این دلائل، صدساله بودن و احمق بودن به‌تنهائی کافی نیست (می‌گوئید نه، امتحان کنید).

اشتراط: برای ورود به‌این امتحان کافی است آدم صدساله بشود (اون وقت دیگه اون دومی خود به‌خود روشاخشه).

***

یک مصنف جوان قطعه‌ئر را برای اظهارنظر بتهوون نوشت. پیرمرد علی‌رغم ضعف شنوائی به‌آن گوش داد و چون ان را بسیار مزخرف یافته بود به‌جوان گفت «برای شنیدن نظر من پنج سال دیگر تشریف بیاورید». جوان پرسید: «صبح خدمت برسم یا عصر؟».

توضیح: پُشتکار خوب است ولی برای ورزشکار، نه برای هنرمند. (همچنان که شیرخر خوب است، ولی نه برای بچهٔ آدمیزاد).

تأسف و پوزش: می‌دانم که این حرف ممکن است به‌بعضی‌ها بربخورد، ولی نمی‌دانم از کی باید پوزش بخواهم، از ورزشکارها، هنرمندان، یا شیرخر؟

***

برخی از شاعران جوان بدین علت شعرهای بد خود را خوب می‌پندارند که روزهای درازی را بر سر نوشتن آن از دست داده‌اند.

تمثیل: «سروانتس» گفته است دیوانه‌‌ئی عادت داشت که سگی را روز همه روز باد کند، و چون علت را می‌پرسیدند می‌گفت: «حضرات خیال می‌کنند باد کردن سگ کار ساده‌ئی است!»

نتیجهٔ اخلاقی: شاعر جوان از جراح پیر خطرناک‌تر است.

***

یونانی‌ها گفته‌اند: «بعضی کشیش را دوست می‌دارند، برخی‌ها زن کشیش را».

توضیح: البته این ضرب‌المثل تا زمان راسپوتین بیش‌تر اعتبار نداشت (چون آن جانور زن کشیش و خود کشیش را به‌یک چشم نگاه می‌کرد).

پرانتز: غرب به‌این جور آدم‌ها می‌گوید «دمکرات».

پرانتز در پرانتز: نابغه کسی‌ست که از تجربیات کسی که قرار است بعدها به‌دنیا بیاید استفاده کند (مثل هنریک ایبسن که با توجه به‌ تجربیات دمکراتیک راسپوتین گفته بود: اگر به‌خاطر دمکراسی از خانه بیرون می‌شوی بهترین شلوارت را مپوش.

توضیح: این بار هم سرتان کلاه تاریخی گذاشتم.

اخطار: کلاه تاریخی مهم نیست مواظب باشید کلاه جغرافیایی سرتان نرود (در آن صورت دیگر نقشهٔ ایران به‌شکل گُربه نخواهد بود).

***

زیباترین اثر آرتور میلر ازدواج با مارلین مونرو است.

***

لاوآزیه گفته است: «هیچ چیز از عدم به‌وجود نمی‌آید و هیچ چیز وارد عدم نمی‌شود.»

توضیح: این نظریه سال‌ها به‌اثبات رسیده، چرا که سال‌ها می‌گذرد و هیچ کس ندیده است که یکهو یک «پیرمغان» از زمین سبز بشود.

تذکر: پیرمغان درواقع عمان مغبچه است که به‌تدریج پیر شده باشد.

ضیافت علمی: در فیزیک تبدیل مغبچه به پیرمغان مطابق همان قانونی صورت می‌گیرد که، در شیمی بر طبق آن، نفت تبدیل به‌نفتالین می‌شود.

نتیجهٔ اخلاقی: در ایران همه چیز بوی نفت می‌دهد، مگر نفتالین.

تبصره: بعضی از عرایض من بیشتر شبیه دو خط موازی است که در یک صفحه قرار نگرفته باشد.

***

دریاسالار کاناریس، مبارزهٔ منفی و توطئه سکوت خلق فرانسه را در زمانه اشغال فرانسه «حمله به‌بصل‌النّخاع نازیسم» وصف کرده است.

توضیح: در آن روزها که هیچ فرد فرانسوی حاضر نبود از مبارزهٔ منفی دست بکشد و با حکومت همکاری کند، مأموران گشتاپو ساعت ۴ صبح مردی را از خواب بیدار کردند و گفتند: «تو باید صدراعظم بشوی!» — مرد خواب زده گفت: «صدرات عظمی مانعی ندارد، ولی لطفاً ساعت ۹ تشریف بیاورید!»

مسأله: به نظر شما اگر آدم مجبور باشد ساعت چهار صبح از خواب بیداز شود دیگر چه فرق می‌کند که صدراعظم است یا خروس؟

تبصره: هیتلر برای شکست رقیبان خود در امر صدارت عظمی، سعی می‌کرد در کم خوابی هم بر آنها پیشی بگیرد و به‌این علت صبح‌ها ساعت چهار از خواب پا می‌شد.

نتیجهٔ اخلاقی: بیچاره ملتی که زمامدارانش سحرخیز باشند!

***

نیچه گفته است: «به‌سراغ زن‌ها که می‌روی، تازیانه را فراموش مکن!»، در حالی که گاندی با وضع نظریهٔ آهیمسا گفته بود: «انگلیسی‌ها را نباید آزرد.»

تبصره: من به‌شما نخواهم گفت که از گاندی پیروی کنید یا از نیچه. موضوع بستگی به دارد به‌این که شما بخواهید سیاستمدار موفقی باشید یا مرد موفقی.

***

مارشال ژوکف شهر برلن را زیر آتش گرفته بود و هیتلر در «لانهٔ گرگ» درحالی که میکروفن از شدت انفجار گلوله‌های توپ می‌لرزید شعار می‌داد تا با تسلیح سیزده سالگان و به‌خون و خاکستر کشیدن آنان فرضیهٔ «آلمان برتر از همه» را ثابت کند. حال شما ببینید درایت شرقی را که، در آن روزگار، بی‌آنکه کسی را به‌کار افغان‌ها کار می‌باشد، مفسر سیاسی رادیو افغانستان می‌گفت: «ملت شجاع افغان به‌هیچ وجه زیر بار زور نمی‌رود مگر این که زور خیلی پرزور باشد».

دیپلماسی تطبیقی: در قندهار مردی پوستین را پشت رو بر دوش انداخته بود. پلیس به‌اش گفت: «پوستین را باید از آن رو انداخت» افغان به‌پلیس گفت: «سرکار بهتر می‌فهمید یا بره؟»

***

اگر انسان همچون حضرت یونس مجبور باشد زندگی را در شکم ماهی تجربه کند، دیگر فرقش چیست که ماهی دردریای سیاه شنا کند یا دریای سرخ؟

***

کاریکاتوریست‌ها دنیا را کج و کوله‌تر از آنچه هست می‌بینند و انسان را ناقص‌الخقه‌تر از آنچه همیشه بوده است (با شما شرط می‌بندم که بیشتر این جماعت از آن قرص‌های ضدبارداری سابق می‌خوردند. یادتان هست؟).

جبران خسارت ناشی از بیان حقیقت: به‌هرحال بعضی از همین کاریکاتوریست‌ها با چند خط چیزی می‌آفرینند که با هزاران خطی که نویسندگان در کتاب‌ها رقم می‌زنند هم گفته نمی‌شود.

ضد عقیده: در روزهائی که رایش سوم زندگی را بر اهالی بی‌گناه فرانسه سیاه کرده بود، یکی از اعضاء جبههٔ مقاومت فرانسه کاریکاتوری کشید که هیتلر را درحال رنگ زدن در و دیوار نشان می‌داد و زیر آن نوشت:

«دنیا به‌صلح ادامه داده بود اگر هر کس سرش به‌کار خودش بود».

نتیجهٔ غیراخلاقی: اگر می‌خواهید مملکت از این هم بدتر بشود، بسپریدش دست دانشجویان دامپزشکی.

***

دزد از پلیس باهوش‌تر است، اگرنه دزدی ازهمان بدو پیدایش از جهان رخت برمی‌بست.

مسأله: تعیین کنید اگر همهٔ دزدان دزدی را ترک کنند و به‌کسوت پلیس درآیند جامعه با همه پلیسِ لزوماً بیکار به‌چه روزی می‌افتد؟

***

عیب بزرگ کشور ما این است که دیوانه کم دارد.

***

هنوز مردانی هستند که خیال می‌کنند تنها راه دوست‌شدن با یک زن ازدواج با اوست، در حالی که تجربه نشان می‌دهد که ازدواج با یک زن تنها را خصومت ورزیدن با او است.

تبصره: مردها ازدواج می‌کنند، تا با عشق مبارزه کنند و زنی را که دوست می‌دارند از دست بدهند.

***

علت شکست آلمانی‌ها این بود که برادران روس ما بسیار بیسواد بودند و زبان آلمانی نمی‌دانستند تا به‌نطق‌های هیتلر گوش بدهند، درحالی که سربازان آلمانی دست کم این یکی را می‌دانستند.

پرانتز: خدا نخواست که یخِ زامنهوف در قضیهٔ رواج یک زبان همه فهم جهانی بگیرد، وگرنه همهٔ ملت‌های دنیا نطق‌های سران یکدیگر را می‌شنیدند و همه از هم شکست می‌خوردند.

خروس بی‌محل: گشنگی زیاد، آشپز ناشی را روسفید می‌کند.

***

بهار، فصل بره‌هاست.