از خوانندگان ۱۹: تفاوت بین نسخهها
| سطر ۵: | سطر ۵: | ||
{{در حال ویرایش}} | {{در حال ویرایش}} | ||
| + | {{گلوله}} '''آقای محمدرضا صفدری''' در مورد اصطلاحات قصههائی که ازایشان چاپ کردهایم (شمارههای [[سیاسَنْبو|۷]] و [[عَلو|۱۴]]) توضیحات زیر را دادهاند: | ||
| + | |||
| + | ۱. '''سرِشیر آوردن:''' نوبرش را آوردن. | ||
| + | |||
| + | ۲. '''بازیار:''' کارش فقط پائیدن محصول نیست. روی زمین کار میکند، میکارد، آب میدهد، درو میکند (با ابزار کاری که متعلق بهارباب است) و ربع تا خمس محصول را بهعنوان مزد برمیدارد. | ||
| + | |||
| + | ۳. '''پایْ پایَک:''' نرمْ نرمک آمدن، نوکِ پا نوکِ پا رفتن و دزدانه قدم برداشتن. | ||
| + | |||
| + | ۴. '''بوره کشیدن''' یا '''باره کشیدن:''' صدا کردن گاو. | ||
| + | |||
| + | ۵. '''دشتی:''' مخفف دشتستان '''نیست،''' خودش منطقهئی است و مرکز آن '''خورموج''' است. '''دشتستان''' مرکزش '''بُرازجان''' است. | ||
| + | |||
| + | ۶. '''خارِسینه:''' جناغِ سینه است. | ||
| + | |||
| + | ۷. '''چشمان حقْ نِشسته''' (که در چاپ یا در دستنوشته '''ن''' آن افتاده): چشمی که از ترس و وحشت یا بههنگام مرگ، گرد و برجسته شود و از حدقه بیرون زند. | ||
| + | |||
| + | ۸. '''کاکُل:''' بهمعنی گُل نیست، گیاهی است سبز و آبدار با برگهائی خوردنی که طعم شوری دارد و در شوره زار میروید. | ||
| + | |||
| + | ۹. '''چاه شیرین:''' چاهی که مورد استفادهٔ عمومی است و البته آب شیرین دارد. | ||
| + | |||
| + | ۱۰. '''کَره:''' حرف دوم آن مشدّد نیست و همیشه بهمعنی بزغاله است. | ||
| + | |||
| + | ۱۱. '''گُلبازی:''' هم بهمعنی انگشتربازی است هم بهمعنی فوتبال، ولی این دومی دیگر بهکار نمیرود. | ||
| + | |||
| + | ۱۲. '''از فلانی رَد نیست:''' بدون تردید، و صددرصد کار اوست. | ||
| + | |||
| + | ۱۳. '''کوتاهْ خانه:''' کوتاه قد. | ||
| + | |||
| + | ۱۴. '''پُرس کردن:''' بازخواست و سؤال کردن. | ||
| + | |||
| + | ۱۵. '''چُلوس:''' نیمسوز. | ||
| + | |||
| + | {{ستاره}} | ||
| + | |||
| + | آقای صفدری ضمناً توضیح دادهاند طرح و عکس قصهٔ '''عَلو''' بسیار زیبا بود امّا آن گاو با آن شاخِ بلندش اصلاً در جنوب کشور پیدا نمیشود و مخصوص نواحی شمال ایرانی است. | ||
| + | {{چپچین}}باتشکر از ایشان.{{پایان چپچین}} | ||
| + | |||
| + | |||
| + | ---- | ||
| + | |||
| + | {{گلوله}} '''آقای احمد رضا اعظمی خطاب بهآقای رضا علامهزاده''' نوشتهاند: | ||
[[رده:کتاب جمعه]] | [[رده:کتاب جمعه]] | ||
[[رده:کتاب جمعه ۱۹]] | [[رده:کتاب جمعه ۱۹]] | ||
[[رده:از خوانندگان]] | [[رده:از خوانندگان]] | ||
نسخهٔ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۳:۴۶
| این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
• آقای محمدرضا صفدری در مورد اصطلاحات قصههائی که ازایشان چاپ کردهایم (شمارههای ۷ و ۱۴) توضیحات زیر را دادهاند:
۱. سرِشیر آوردن: نوبرش را آوردن.
۲. بازیار: کارش فقط پائیدن محصول نیست. روی زمین کار میکند، میکارد، آب میدهد، درو میکند (با ابزار کاری که متعلق بهارباب است) و ربع تا خمس محصول را بهعنوان مزد برمیدارد.
۳. پایْ پایَک: نرمْ نرمک آمدن، نوکِ پا نوکِ پا رفتن و دزدانه قدم برداشتن.
۴. بوره کشیدن یا باره کشیدن: صدا کردن گاو.
۵. دشتی: مخفف دشتستان نیست، خودش منطقهئی است و مرکز آن خورموج است. دشتستان مرکزش بُرازجان است.
۶. خارِسینه: جناغِ سینه است.
۷. چشمان حقْ نِشسته (که در چاپ یا در دستنوشته ن آن افتاده): چشمی که از ترس و وحشت یا بههنگام مرگ، گرد و برجسته شود و از حدقه بیرون زند.
۸. کاکُل: بهمعنی گُل نیست، گیاهی است سبز و آبدار با برگهائی خوردنی که طعم شوری دارد و در شوره زار میروید.
۹. چاه شیرین: چاهی که مورد استفادهٔ عمومی است و البته آب شیرین دارد.
۱۰. کَره: حرف دوم آن مشدّد نیست و همیشه بهمعنی بزغاله است.
۱۱. گُلبازی: هم بهمعنی انگشتربازی است هم بهمعنی فوتبال، ولی این دومی دیگر بهکار نمیرود.
۱۲. از فلانی رَد نیست: بدون تردید، و صددرصد کار اوست.
۱۳. کوتاهْ خانه: کوتاه قد.
۱۴. پُرس کردن: بازخواست و سؤال کردن.
۱۵. چُلوس: نیمسوز.
***
آقای صفدری ضمناً توضیح دادهاند طرح و عکس قصهٔ عَلو بسیار زیبا بود امّا آن گاو با آن شاخِ بلندش اصلاً در جنوب کشور پیدا نمیشود و مخصوص نواحی شمال ایرانی است.
• آقای احمد رضا اعظمی خطاب بهآقای رضا علامهزاده نوشتهاند: