فرمانروائی سرمایه و پیدایش دموکراسی ۳: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح الگو به ناقص.)
سطر ۵: سطر ۵:
 
[[Image:19-091.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۹۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۹۱]]
 
[[Image:19-091.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۹۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۹۱]]
  
{{در حال ویرایش}}
+
{{ناقص}}
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۹]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۹]]

نسخهٔ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۲۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۸۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۹۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۹۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۹۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۹۱

در بلژیک٬ باز کردن دلایل دنباله روی مطیعانه دهقانان از رهبری حزب کاتولیک بسیار مشکل است (این تشکیلات با این که در انحصار کشیش ها بود٬ اما در واقع توسط اریستوکراسی کنترل می شد). آن ها٬ سازمان نسبا پر اهمیت : بورن باند (boerenbond) را که توسط آن از منافع اقتصادی خود دفاع می کردند٬ منحل کردند. اما از نظر سیاسی و اجتماعی در دهات فلاندر منزوی شدند و لذا از بخش های صنعتی شده و غیر مذهبی فرانوسی زبان به دور افتادند. فقدان نقش سیاسی فعال٬ خصیصه دیگر دهقانان پر قدرت (از نظر اقتصادی) هلندی بود. با این که نمی توانم اهمیت سیاسی این پدیده را کاملا بررسی کنم. اما روشن است که مناسبات طبقاتی دهقانی در بلژیک و هلند٬ با الگوی حاکم در اسکاندیناوی٬ فرانسه و سایر کشورهای قاره اروپای غربی٬ تفاوت زیادی دارد. این واقعیت که بخش اعظم دهقانان مزدورند٬ می رساند که میزان معینی از وابستگی شخصی حتی بعد از آغاز تولید فشرده محصولات باقی مانده است. متاسفانه تنها آمار موجود٬ از سال های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ است که بر طبق آن ۵۷ درصد از دهقانان بلژیکی و ۴۶ درصد از دهقانان هلندی مزدور شده بودند. به هر حال٬ نمونه بریتانیا٬ به روشنی نشان می دهد که وجود خرده بورژوازی دهقانی نیرومند٬ به هیچ وجه شرط لازم دمکراتیزه کردن نیست. در واقع٬ بریتانیا٬ مثل فرانسه ( با اندکی تفاوت ) مثال بسیار خوبی است برای دومین عامل مهم داخلی٬ یعنی طبقه حاکم تقسیم شده. حداقل دو مورد وجود داشته که در آن ها تحت شرایط معین انشعابات (درون طبقه حاکم) نقش تعیین کننده ئی بازی کرده است. تا زمانی که از پائین تهدید جدی ئی نشده باشد٬ این انشعابات باعث می شود که رقابت فشرده ئی برای جلب پشتیبانی توده ئی به وجود آید٬ به شرطی که میزان معینی از اتحاد در این زمینه موجود باشد (حتی اگر به خاطر تجربیات وحشتناک گذشته از مقابله قهرآمیز باشد)٬ این انشعابات٬ باعث ترغیب مراحل اجرائی نهادی شده٬ همزیستی مسالمت آمیز و ابراز مخالفت را تضمین می کند. امواجی که از بریتانیا به فرانسه انقلابی رسید و نخستین گام های جنبش کارگری٬ همگی در عمل توسط طبقه حاکم وحدت یافته٬ سرکوب شد. به هر حال٬ با رسیدن قرن نوزدهم٬ انقلاب بورژوائی زودرس و غیر بالنده منجر به استقرار یک الگوی پارلمانی عمیقا ریشه دار بر اساس رقابت درون طبقه حاکم٬ بین سرمایه شهری و دهقانی شد. وقتی هیجان ضدانقلابی فروکش کرد٬ و بخصوص وقتی تهییج نوده ئی دوباره به شکل سنجیده تری آغاز شد٬ این رقابت [بین سرمایه شهری و دهقانی] به مبارزه برای پشتیبانی گسترده تر توده ئی تبدیل شد. گسترش حق رای توسط دولت محافظه کار دیزرائیلی در سال ۱۸۶۷ تصویر روشنی از این ویژگی به دست می دهد. پارلمان و خود حزب محافظه کار در توازن بی ثبات قدرت گیر افتادند٬ در حالی که فشار مردمی در خارج [ از پارلمان ] برای اصلاحات انتخاباتی بالا می گرفت٬ پس از یک سلسله مانورهای پیچیده٬ که در آن هدف اصلی دیزرائیلی اخراج رقبای لیبرال از بازی و تضمین موقعیت رهبری درون حزب خودش بود٬ بالاخره٬ لایحه ئی با اعتبار دوستی و اکثریت پارلمانی به تصویب رسید. در بریتانیای اواسط قرن نوزدهم٬ یک سیاستمدار محافظه کار از چنان اعتماد