دیدگاه‌های شولوخُف دربارهٔ: ادبیات و زندگی، نوشتهٔ خلاق و نقد ادبی: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۲۶: سطر ۲۶:
 
هرگز خارج از این مقولات ساخت نظام کلی و کامل مفاهیم زیبائی‌شناسی هنری که از جامعیت برخوردار باشد، امکان‌پذیر نیست. این مفاهیم، شناخت ما را از آثار نویسنده و استعداد و خلاقیت هنری او گسترش می‌بخشد؛ و درک‌مان را از مفهوم و ماهیت هنر غنی‌تر می‌کند.
 
هرگز خارج از این مقولات ساخت نظام کلی و کامل مفاهیم زیبائی‌شناسی هنری که از جامعیت برخوردار باشد، امکان‌پذیر نیست. این مفاهیم، شناخت ما را از آثار نویسنده و استعداد و خلاقیت هنری او گسترش می‌بخشد؛ و درک‌مان را از مفهوم و ماهیت هنر غنی‌تر می‌کند.
  
 +
شولوخُف به‌ندرت، و آن هم با اکراه از فرایند حقیقی نوشتهٔ خلاق سخن می‌گوید. از نظر شولوخُف، این فرایند و پویش تجربه‌ئی است شخصی و خاص هر نویسنده، و از این رو است که او کم‌تر به‌تأکید از آن سخن گفته است. اما در گفته‌های شولوخُف و سخنانی که این جا و آن جا به‌میان آورده است، سخنانی که اغلب هم بحث انگیز بوده است، اشاره‌هائی می‌توان یافت که در آن، با تأکیدی خاص، مسائل و مفاهیم اساسی زیبائی‌شناسی را مورد بحث قرار داده است.
 +
 +
یکی از مهم‌ترین و عمده‌ترین مسائلی که در پایگاه اندیشهٔ شولوخُف همواره جائی ویژه و اهمیتی بسزا داشته است، رابطهٔ میان ادبیات و زندگی است.
 +
 +
شولوخُف در پیامی به‌مناسبت انتشار روزنامهٔ '''ادبیات و زندگی'''{{نشان|۱}}، که اوّلین شماره‌اش در ۱۹۵۸ منتشر شد، می‌نویسد: «نام روزنامه خود نشان‌دهندهٔ هدف و شیوه‌ئی است که در پیش دارد. دیگر هنگام آن رسیده است که ادبیات را با زندگی آشتی دهید.»
 +
 +
زندگی از دیدگاه شولوخُف، سرچشمهٔ زاینده و پایان‌ناپذیر آفرینش و خلاقیت هنری است؛ و شولوخُف خود حتی برای یک لحظه نیز نمی‌تواند کارش را بدون تماس و رابطهٔ مداوم با مردم، مردمی که بعدها در آثارش تجلّی می‌کنند، تصور کند. همین جا اشاره کنیم که برای شولوخُف در این راه هیچ اجبار و تحمیلی در میان نیست: این ارتباط، یعنی رابطهٔ زندگی و مردم، برای شولوخُف یک نیاز درونی است و نه امری تحمیلی که وظیفهٔ اجتماعیش آن را ایجاب کند.
 +
 +
شولوخُف همیشه و در همه حال با زندگی و مردم تماس و ارتباط دارد: خواه هنگامی که می‌نویسد، و خواه هنگامی که به‌اردوگاه یک کالخوز سفر می‌کند و شبهنگام با رانندگان تراکتور، کنار آتش اردوگاه‌شان، به‌حرف می‌نشیند. خواه هنگامی که در خیابان به‌یک آشنای قدیمی برمی‌خورد و سر سخن را با او باز می‌کند، و خواه هنگامی که به‌ماهیگیری یا شکار می‌رود، همه جا و در همه حال مردم در اندیشهٔ او حضور دارند. شولوخُف هر جا که باشد همواره با مردم و در میان مردمی است که شیفته‌وار دوست‌شان دارد و دوستش دارند. مردم همیشه و در همه حال در نظر او رسمیت دارند. این دوست
 +
 +
 +
 +
==پاورقی‌ها==
 +
 +
# {{پاورقی|۱}}Literatura i zhizn
  
  
 
[[رده:کتاب جمعه]]
 
[[رده:کتاب جمعه]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۹]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۹]]

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۲۱

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۶۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۶۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۶۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۶۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۶۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۶۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۶۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۶۳


نوشتهٔ: ل. یاکیمنکو

ترجمهٔ م. ساغرنیا


نویسندگان بزرگ همیشه میراثی بیش از آثارشان از خود به‌جا می‌گذارند. اینان، هر کدام تصوّر خود را از ماهیت هنر، روان‌شناسی نوشتهٔ خلاق، ساخت هنری و سایر مقولات هنر به‌شیوه‌ئی خاص و متفاوت از دیگران بیان می‌کنند، و بدین ترتیب از طریق برخوردی ویژه با جهان هستی، زیر نهاد و فرضیهٔ هنر را می‌سازند.

هرگز خارج از این مقولات ساخت نظام کلی و کامل مفاهیم زیبائی‌شناسی هنری که از جامعیت برخوردار باشد، امکان‌پذیر نیست. این مفاهیم، شناخت ما را از آثار نویسنده و استعداد و خلاقیت هنری او گسترش می‌بخشد؛ و درک‌مان را از مفهوم و ماهیت هنر غنی‌تر می‌کند.

شولوخُف به‌ندرت، و آن هم با اکراه از فرایند حقیقی نوشتهٔ خلاق سخن می‌گوید. از نظر شولوخُف، این فرایند و پویش تجربه‌ئی است شخصی و خاص هر نویسنده، و از این رو است که او کم‌تر به‌تأکید از آن سخن گفته است. اما در گفته‌های شولوخُف و سخنانی که این جا و آن جا به‌میان آورده است، سخنانی که اغلب هم بحث انگیز بوده است، اشاره‌هائی می‌توان یافت که در آن، با تأکیدی خاص، مسائل و مفاهیم اساسی زیبائی‌شناسی را مورد بحث قرار داده است.

یکی از مهم‌ترین و عمده‌ترین مسائلی که در پایگاه اندیشهٔ شولوخُف همواره جائی ویژه و اهمیتی بسزا داشته است، رابطهٔ میان ادبیات و زندگی است.

شولوخُف در پیامی به‌مناسبت انتشار روزنامهٔ ادبیات و زندگی[۱]، که اوّلین شماره‌اش در ۱۹۵۸ منتشر شد، می‌نویسد: «نام روزنامه خود نشان‌دهندهٔ هدف و شیوه‌ئی است که در پیش دارد. دیگر هنگام آن رسیده است که ادبیات را با زندگی آشتی دهید.»

زندگی از دیدگاه شولوخُف، سرچشمهٔ زاینده و پایان‌ناپذیر آفرینش و خلاقیت هنری است؛ و شولوخُف خود حتی برای یک لحظه نیز نمی‌تواند کارش را بدون تماس و رابطهٔ مداوم با مردم، مردمی که بعدها در آثارش تجلّی می‌کنند، تصور کند. همین جا اشاره کنیم که برای شولوخُف در این راه هیچ اجبار و تحمیلی در میان نیست: این ارتباط، یعنی رابطهٔ زندگی و مردم، برای شولوخُف یک نیاز درونی است و نه امری تحمیلی که وظیفهٔ اجتماعیش آن را ایجاب کند.

شولوخُف همیشه و در همه حال با زندگی و مردم تماس و ارتباط دارد: خواه هنگامی که می‌نویسد، و خواه هنگامی که به‌اردوگاه یک کالخوز سفر می‌کند و شبهنگام با رانندگان تراکتور، کنار آتش اردوگاه‌شان، به‌حرف می‌نشیند. خواه هنگامی که در خیابان به‌یک آشنای قدیمی برمی‌خورد و سر سخن را با او باز می‌کند، و خواه هنگامی که به‌ماهیگیری یا شکار می‌رود، همه جا و در همه حال مردم در اندیشهٔ او حضور دارند. شولوخُف هر جا که باشد همواره با مردم و در میان مردمی است که شیفته‌وار دوست‌شان دارد و دوستش دارند. مردم همیشه و در همه حال در نظر او رسمیت دارند. این دوست


==پاورقی‌ها==
  1. ^ Literatura i zhizn